ایران بوک – دانلود رایگان کتاب های فارسی

ایران بوک – دانلود رایگان کتاب های فارسی , قیمت کتاب های فارسی – دریافت رایگان جدیدترین کتاب های ایرانی – قیمت کتاب های فارسی – فهرست کتاب ها

www.bookboon.com

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

گت بلاگز کتاب کتاب اسب‌ها و انسان‌ها: سه داستان نوشته لئو تولستوی یوسف قنبر

خرید و دانلود

مشخصات کتاب کتاب اسب‌ها و انسان‌ها: سه داستان نوشته لئو تولستوی یوسف قنبر نوشته لئو تولستوی

  • ناشر: نشر قطره
  • تاریخ نشر: ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
  • شابک

    : 978-600-119-641-6

  • زبان : فارسی
  • حجم فایل: 1.47 مگابایت
  • تعداد صفحات: ۲۴۰ صفحه

توضیحاتی درباره کتاب کتاب اسب‌ها و انسان‌ها: سه داستان نوشته لئو تولستوی یوسف قنبر نوشته لئو تولستوی

درباره کتاب

نور آفتاب گسترده‌تر، روشنایی هلال ماه ضعیف‌تر، قطرات نقره‌فام شبنم درخشان‌تر و زمزمه‌های جنگل شدید‌تر گشت. انسان‌ها به جنب‌وجوش افتادند و اسب‌ها در حیاط اصطبل‌ خانه‌ی‌ تیولدار مصرانه‌تر خُره کشیدند و به این‌سو و آن‌سو حرکت کردند و حتی ضمن این‌که یک‌دیگر را با خشم هُل می‌دادند و قیل‌وقال راه می‌انداختند، شیهه‌های تیز برآوردند.
رمه‌دار پیر ضمن گشودن دروازه که غژغژ صدا می‌داد، گفت:‌ «هُش‌‌، هُش! وقت کافی هست! شما که هنوز از گرسنگی تلف نشده‌اید!»
و وقتی مادیانی به طرف دروازه یورش برد، او بازویش را جنباند و فریاد زد:‌»عقب، عقب!»
او که نستر(۲۳) نام داشت ژاکت قزاقی‌ای به تن کرده، شلاقی بر شانه نهاده و چیزهای مختلفی را از کمربند چرمی ژاکتش آویخته بود که از جمله‌ی آن‌ها حوله‌ای پر از نان بود. او زین و افساری را حمل می‌کرد.
اسب‌ها از لحن نستر نه ترسیدند و نه رنجیدند. آن‌ها تظاهر به بی‌اعتنایی کردند و لاقیدانه از دروازه رو برگرداندند، به‌جز مادیان کهر و پیر و آشفته‌یالی که گوش‌هایش را خواباند و تند و تیز به نستر پشت‌کرد. بر اثر این رویداد، مادیان جوانی که پشت مادیان کهر ایستاده بود، بدون دلیل خاصی با پاهای عقبش به اولین اسبی که به او نزدیک شد، لگد زد.
نستر که رهسپار دورترین گوشه‌ی حیاط اصطبل بود با لحن تهدیدآمیزی فریاد کشید: «هی، هی!»
از میان حدوداً صد اسب حاضر در دیواربست، تنها اسبی که کم‌ترین بی‌تابی را از خود بروز می‌داد، اسب اخته و ابلقی بود که تنها در زیر لبه‌‌ی بامی ایستاده بود و با چشمان نیمه‌بازش به اطراف خیره می‌نگریست و یکی از تیرهای بلوطی پناهگاه اسب‌ها را می‌لیسید. بیان این‌که تیر بلوطی دقیقاً چه طعمی داشت، مشکل بود ولی ابلق در ضمن این کار جدی و متفکر به نظر می‌آمد.
نستر ضمن نزدیک شدن به ابلق و گذاشتن زین و نمد برّاق زیرِ زین بر توده‌ای از کود، با همان لحن سابق گفت:‌»داری موذی‌گری می‌کنی، ها؟»


دانلود فایل ها

نویسنده : getblogs

خرید کتاب از گوگل

دانلود کتاب لاتین

خرید کتاب لاتین

خرید مانگا

خرید کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از آمازون

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

کتاب روانشناسی به انگلیسی

رفتن به نوار ابزار