مشخصات کتاب کتاب افسانههای هزار و يک روز نوشته سارا كی رویا خوئی نوشته سارا كی
- ناشر: انتشارات محراب قلم
- تاریخ نشر: ۱۳۸۸/۱۰/۱۵
-
شابک
: 978-600-103-004-8
- زبان : فارسی
- حجم فایل: 2.83 مگابایت
- تعداد صفحات: ۱۶۸ صفحه
شابک
: 978-600-103-004-8
توضیحاتی درباره کتاب کتاب افسانههای هزار و يک روز نوشته سارا كی رویا خوئی نوشته سارا كی
درباره کتاب
در سرزمین کشمیر که در میان هند و تبت قرار گرفته، پادشاهی به نام طغرل بی حکومت میکرد. طغرل بی دو فرزند داشت که همه آن دو را تحسین میکردند. پسرش فرخ روز، پهلوانی جوان و بسیار با استعداد بود و دخترش فرخناز زیبایی معجزه آسایی داشت. در واقع، شاهزاده خانم به قدری زیبا و جذاب بود که هر مردی یک دل نه صد دل عاشقش میشد؛ امّا طولی نمیکشید که این عشق، شوم و نحس میشد؛ چون عاشق بیچاره دیوانه میشد و از ضعف و سستی غیرقابل توصیفی جان میباخت.
وقتی فرخناز به قصد شکار از قصر خارج میشد، سوار بر اسب تاتار سفید با خالهای حنایی، در میان صد برده با لباسهای زیبا سوار بر اسبهای مشکی حرکت میکرد. با وجود این که بردهها هم بسیار زیبا بودند، فقط شاهزاده خانم در میان آنها جلب توجه میکرد.
شاهزاده خانم نگهبان و محافظهای زیادی داشت؛ چون همه در تلاش بودند به نحوی به او نزدیک شوند. سربازان شمشیر به دست افراد جسور و گستاخی که قصد نزدیک شدن به شاهزاده خانم را داشتند، میزدند و میکشتند. امّا آنها با جسارت و بدون هراس از مرگ و سرنوشت وحشتناکی که در انتظارشان بود، مشتاقانه میخواستند در برابر چشمهای شاهزاده خانم بمیرند و به این ترتیب عدهی زیادی جان خود را از دست میدادند.
پادشاه از این که زیبایی دخترش چنین اوضاعی درست کرده، بسیار ناراحت بود و تصمیم گرفت او را از دید مردها پنهان کند و فرمان داد او از قصر خارج نشود. آوازهی زیبایی فرخناز در سر تا سر شرق پیچیده بود و از بارگاه کشورهای آسیایی به سرعت و شتاب برای خواستگاری او سفیرانی به کشمیر اعزام میشد.
امّا یک شب…
وقتی فرخناز به قصد شکار از قصر خارج میشد، سوار بر اسب تاتار سفید با خالهای حنایی، در میان صد برده با لباسهای زیبا سوار بر اسبهای مشکی حرکت میکرد. با وجود این که بردهها هم بسیار زیبا بودند، فقط شاهزاده خانم در میان آنها جلب توجه میکرد.
شاهزاده خانم نگهبان و محافظهای زیادی داشت؛ چون همه در تلاش بودند به نحوی به او نزدیک شوند. سربازان شمشیر به دست افراد جسور و گستاخی که قصد نزدیک شدن به شاهزاده خانم را داشتند، میزدند و میکشتند. امّا آنها با جسارت و بدون هراس از مرگ و سرنوشت وحشتناکی که در انتظارشان بود، مشتاقانه میخواستند در برابر چشمهای شاهزاده خانم بمیرند و به این ترتیب عدهی زیادی جان خود را از دست میدادند.
پادشاه از این که زیبایی دخترش چنین اوضاعی درست کرده، بسیار ناراحت بود و تصمیم گرفت او را از دید مردها پنهان کند و فرمان داد او از قصر خارج نشود. آوازهی زیبایی فرخناز در سر تا سر شرق پیچیده بود و از بارگاه کشورهای آسیایی به سرعت و شتاب برای خواستگاری او سفیرانی به کشمیر اعزام میشد.
امّا یک شب…
دانلود فایل ها
نمایش لینک های دانلود غیر مستقیم
زمان انتظار: 75 ثانیه .
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...

بدون دیدگاه