ایران بوک – دانلود رایگان کتاب های فارسی

ایران بوک – دانلود رایگان کتاب های فارسی , قیمت کتاب های فارسی – دریافت رایگان جدیدترین کتاب های ایرانی – قیمت کتاب های فارسی – فهرست کتاب ها

www.bookboon.com

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

گت بلاگز کتاب کتاب تهرانجلس : مجموعه داستان کوتاه طنز نوشته ابراهیم نبوی

خرید و دانلود

مشخصات کتاب کتاب تهرانجلس : مجموعه داستان کوتاه طنز نوشته ابراهیم نبوی نوشته ابراهیم نبوی

  • ناشر: انتشارات روزنه
  • تاریخ نشر: ۱۳۷۸/۱۰/۱۵
  • شابک

    : 964-6176-59-3

  • زبان : فارسی
  • حجم فایل: 0.96 مگابایت
  • تعداد صفحات: ۱۲۴ صفحه

توضیحاتی درباره کتاب کتاب تهرانجلس : مجموعه داستان کوتاه طنز نوشته ابراهیم نبوی نوشته ابراهیم نبوی

درباره کتاب

کتاب «تهرانجلس»‌ نوشته ابراهیم نبوی فعال سیاسی و طنزنویس است. این کتاب مجموعه‌ای از یادداشت‌ها و نوشته‌های طنز این نویسنده است.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«دستش را داخل جیبش برد. انگشتها که به بسته کذایی رسید دوباره بوی عطر در بینی‌اش پیچید و انگار در خیابان پیچید. خیابان را با سرعت زیر چرخها گذراند. همان تابلوها، همان ساختمانهای بلند، همان ماشینها و همان شهر گرم و دم کرده. مهری دیروز گفته بود، یا پریروز بود، یادش نمی‌آمد، گفته بود امسال هم یادت می‌ره. و او در تقویمش، در دفتر یادداشت روزانه‌اش، لای کتابی که می‌خواند، در تقویم رو میزی و هر جا که می‌شد یادداشت گذاشته بود که یادش نرود و یادش نرفته بود. و تازه بسته‌بندی را که از فروشنده قد بلند بوشهری گرفت و موقع سوار شدن مچ دستش را که بو کرد و جعبه را که در جیبش گذاشت تازه خیالش راحت شد.
هر دو سال اول سالگرد ازدواجشان را فراموش نکرده بود. هر دو سال کتاب خریده بود. کتاب چهار جلدی قطور و دیوان حافظ که دو سال بود در ردیف دوم کتابخانه چوبی گذاشته بودند. و پارسال را یادش رفته بود و مهری خانم گفته بود که دیدی گفتم فراموش می‌کنی. و چند روزی که گذشته بود کتاب خریده بود و مهری خانم یک هفته بعد کتاب را خوانده بود و احساس بدی داشت، چرا یادش می‌رفت؟ برایش مهم نبود؟! چرا؟ مهری خانم می‌گفت چرا برایت مهم نیست؟ می‌گفت: چه فرقی می‌کند کی ازدواج کرده باشیم؟ اگر همیشه تو را در ذهن داشته باشم مهم است، مگر نه؟ و مهری خانم با تمام چشم نگاهش می‌کرد و می‌گفت: نه.
و چند روز پیش بود که مهری خانم گفته بود یادت می‌رود، شرط می‌بندم و شرط بسته بودند و یادش نرفته بود. راستی، چرا عطر خریده بود؟ راستی، چرا عطر خریدم؟ می‌خواست فقط برای او باشد، خیلی خصوصی می‌خواست باشد.»


دانلود فایل ها

نویسنده : getblogs

خرید کتاب از گوگل

دانلود کتاب لاتین

خرید کتاب لاتین

خرید مانگا

خرید کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از آمازون

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

کتاب روانشناسی به انگلیسی

رفتن به نوار ابزار