ایران بوک – دانلود رایگان کتاب های فارسی

ایران بوک – دانلود رایگان کتاب های فارسی , قیمت کتاب های فارسی – دریافت رایگان جدیدترین کتاب های ایرانی – قیمت کتاب های فارسی – فهرست کتاب ها

www.bookboon.com

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

گت بلاگز کتاب کتاب مهیج آوای یخ و آتش

خرید و دانلود

 

معرفی کتاب آوای یخ و آتش:

کتاب آوای یخ و اتش را بیشتر مردم با نام بازی تاج و تخت می شناسند . این کتاب با ترجمعه ی بسیار جذاب ی رکسانا شیرزادی منتشر شده است .عصر تارگرین‌ها و جنایاتشان و اژدهایان قدرتمندشان تمام شده است و حالا سرزمین به‌ظاهر در صلح است. در کینگز لندین رابرت باراتیون حکومت را به دست گرفته است و در وینترفل استارک‌ها به دور از هیاهوی حکومت مرکزی محافظ دیواری هستند که جلوی زمستان ابدی را گرفته است. دست پادشاه که نفر دوم دربار است کشته می‌شود و رابرت به وینترفل می‌آید تا از ند استارک دوست قدیمی‌اش خواهش کند در کنارش باشد. ند پس از قبول کردن و آمدن به حکومت مرکزی متوجه اتفاقات عجیبی می‌شود. گویا ملکه سرسی که از خاندان بزرگ لنیسترها با نماد شیر است تصمیم دیگر برای حکومت دارد. از طرفی در جایی دور دختر نوجوانی را به به ازدواج مردی وحشی در می‌آورند، دختری که موهایی نقره‌ای و چشم‌های بنفش دارد دختری از نژاد تارگرین‌ها و خدایان اژدها.

 

 

آنچه در بخشی از کتاب آوای یخ و آتش می خوانیم :

تیریون پاسخ داد: «بله لرد مورمنت. برادرم جیمی نگران می‌شود بلایی سرم آمده باشد. شاید تصمیم بگیرد از شما بخواهد مرا هم سیاه بپوشانید.»

«بدم نمی‌آمد می‌توانستم.» مورمنت یک چنگال خرچنگی برداشت و در دستش خردش کرد. با این‌که سنی از او گذشته بود هنوز مثل یک خرس قوی بود. «شما مرد دانایی هستید تیریون. ما به افرادی مثل شما در این‌جا نیاز داریم.»

تیریون خندید. «پس باید هفت اقلیم را دنبال کوتوله‌ها بگردم و همه را برای شما بیاورم لرد مورمنت.» بقیه هم خندیدند. فرمانده گوشت پای خرچنگ را مکید و بعدی را برداشت. همان روز صبح خرچنگ‌ها از دروازهٔ شرقی رسیده بودند. تازه و لذیذ.

سِر آلیسر تورن تنها مردی بود که خوشش نیامد و حتا لبخند هم نزد. «لنیستر ما را مسخره می‌کند.»

تیریون گفت: «فقط شما را سر آلیسر.» این‌بار خنده‌ها عصبی و گنگ بود.

چشمان سیاه تورن با نفرت روی تیریون قفل شد. «برای مردی که نصف یک آدم است خیلی زبان درازی دارید. شاید بهتر باشد هم‌دیگر را در حیاط ببینیم.»

تیریون پرسید: «چرا؟ خرچنگ‌ها که این‌جا هستند.»

این حرف دیگران را بیش‌تر خنداند. سِر آلیسر برخاست، لبانش را به هم می‌فشرد. «بیا و تیغ به دست طعنه بزن.»

تیریون به دست راستش اشاره کرد. «چرا؟ من که تیغ در دست دارم سِر آلیسر. گرچه یک لنگ خرچنگ است. باید دعوا کنیم؟» روی صندلی پرید و با چنگال به سینهٔ تورن زد. قهقهه و خنده سالن را لرزاند. وقتی فرمانده خندید و گوشت خرچنگ از دهانش بیرون پرید. حتا زاغش هم به آنان پیوست. از بالای پنجره با سر و صدا فریاد زد: «دعوا. دعوا. دعوا.»

سِر آلیسر تورن از اتاق بیرون رفت. عصبانی بود و انگار شمشیر به او…

مورمنت نمی‌توانست نفس بکشد. تیریون به پشتش زد. «غنیمت‌ها به برنده می‌رسد. سهم تورن هم مال من.»

سرانجام فرمانده ارشد خودش را جمع و جور کرد. با تملق گفت: «تو آدم شروری هستی. سِر آلیسر ما را عصبانی کردی.»

تیریون نشست و جرعه‌ای شراب نوشید. «اگر یکی روی سینه‌اش یک هدف بکشد دیر یا زود کسی پیدا می‌شود که تیرش را به او بزند. من مردان زیادی دیده‌ام که خیلی بیش‌تر از سِر آلیسر شما شوخ‌طبع بوده‌اند اما همه کشته شده‌اند.»

«این جور نیست.» مباشر فرمانده بوون مارش قلمبه بود و سرخ مثل انار. «باید ببینی چه اسامی مسخره‌ای روی پسرهای سرباز می‌گذارد.»

تیریون نام چندتایی را شنیده بود. «شرط می‌بندم آن‌ها هم چند اسم مسخره برای او انتخاب کرده‌اند. برف چشمان‌تان را کور کرده. سر آلیسر تورن باید طویله تمیز کند نه این‌که به جوان تازه‌کار آموزش بدهد.»

لرد مورمنت غرزنان گفت: «نگهبانان شب از این نظر کمبودی ندارند. تنها چیزی که این روزها می‌فرستند همین طویله‌چی‌ها هستند و چندتایی دزد و متجاوز. سِر آلیسر سوگند خورده است. یک شوالیهٔ محترم بوده. شجاعانه در پایتخت جنگیده و خود این راه را انتخاب کرده.»

سر جرمی رایکار۲۰۶ با لحنی جدی گفت: «در سمت اشتباه البته. من شاهدم. آن بالا روی بارو کنار سِر آلیسر بودم. تایوین لنیستر انتخاب جانانه‌ای به ما داد: یا سیاه بپوشیم یا قبل از غروب سرهای‌مان روی نیزه می‌رفت. اهانت نباشد تیریون.»

«نه سِر جرمی. پدرم به سرِ روی نیزه خیلی علاقه دارد. مخصوصا سر کسانی که از آن‌ها دلخور باشد و برای صورتی به زیبایی شما خب شکی نیست به نظرش برای تزیین دیوارهای دروازهٔ شاهی بهتر است. به‌نظرم آن بالا منظرهٔ محشری می‌شدید.»

سِر جرمی با لبخند سردی گفت: «ممنونم.»

فرمانده مورمنت گلویش را صاف کرد. «گاهی از این‌که سِر آلیسر ذات واقعی تو را ببیند می‌ترسم. تو واقعا ما و آرمان‌های والای‌مان را مسخره می‌کنی.»

 

 

مشخصات کتاب آوای یخ و آتش :

نویسنده : جورج آر.آر. مارتین

مترجم : رکسانا شیرزادی

تعداد صفحات : 490 صفحه

انتشارات : نشر موج

 


دانلود فایل ها

نویسنده : shohrehqafouri

خرید کتاب از گوگل

دانلود کتاب لاتین

خرید کتاب لاتین

خرید مانگا

خرید کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از آمازون

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

کتاب روانشناسی به انگلیسی

رفتن به نوار ابزار