دانلود رایگان pdf کتاب اعتراف اثر جك لندن|اصغر مهدیزادگان
اعتراف نام اولین داستان کوتاه از مجموعهی جاده اثر جک لندن است. این کتاب در سال 1907 میلادی به چاپ رسید و به نوعی یک زندگینامهی خودنوشت برای سالهای بیخانمانی و فقر نویسنده به شمار میرود. این کتاب اگرچه ساختار داستانی دارد اما بسیاری از حوادث و رخ دادهای آن در محدودهی سالهای 1890 تا 1900 به شکل واقعی برای لندن اتفاق افتاده است. طی این سالها آمریکا بدترین رکود اقتصادی خود تا آن زمان را تجربه میکرد. لندن هم از این فقر همه گیر برکنار نماند و طی این مدت مجبور به انجام اعمالی که شرح آنها در کتاب آمده است برای زنده ماندن و گذران حیات شد.
درباره جک لندن نویسندهی کتاب اعتراف
جان گریفیث لندن (John Griffith London) که به نام جک لندن شناخته شده است در ژانویهی 1876 به دنیا آمد. جک لندن نویسنده، روزنامهنگار و فعال اجتماعی بود. او در طی زندگی 40 سالهی خود توانست با تکیه بر تجربههایی که از زندگی کسب کرده بود توانست تبدیل به یکی از موفقترین و پولدارترین نویسندگان آمریکایی شود. آثار جک لندن الگویی برای ایجاد ژانر نوشتاری شد که امروزه به نام علمی تخیلی شناخته میشود. او همچنین یکی از اولین نویسندگانی بود که برای مجلات تجاری در ژانر تخیلی داستان تهیه میکرد. از آثار معروف لندن باید به آوای وحش و سپید دندان اشاره کرد که همگی به فارسی ترجه شدهاند و در وبسایت فیدیبو برای دانلود موجود هستند.
بریده ای از کتاب اعتراف:
دوره گردان می گفتند:
«در این شهر به سختی لقمه ای برای خوردن گیر می آید.» با این حال هنگامی که لازم بود. دنبال غذا این ور آن ور راه میافتادم و چیزی برای خوردن تهیه میکردم. به هوای دود در خانه کسی را میزدم تا مهمان آنها بشوم و سکه ناچیزی به جیب بزنم. وضعم بدتر از دیگران نبود. با این همه مرتب ناهار را از دست می دادم. در این شهر چنان حالم را گرفته بودند که یک روز از دست دربان قطار خلاص شدم و بدون ترس وارد واگون قطار خصوصی میلیونر دربه در شدم. هنگامی که به سکوی واگون پریدم قطار راه افتاده بود و من که از طرف دربان قطار که دست خود را برای گرفتن من دراز کرده بود دنبال می شدم به طرف صاحب واگون شتافتم. همزمان با رسیدن من به میلیونر، دربان نیز به من رسید. وقتی برای آشنایی نبود. نفس نفس زنان به میلیونر فریاد زدم:
«بیست وپنج سنت بدهید غذا بخورم.»
میلیونر دست در جیب کرد و بیست وینج سنت به من داد او به قدری شگفت زده شده بود که بدون اراده عمل کرد. هنوز هم ناراحتم که چرا یک دلار از او نگرفتم. مرتب از سکوی قطار خصوصی بالا و پایین پریدم و از دست دربان که می خواست مرا بگیرد و یا با لگد توی صورتم بزند، در رفتم. البته پریدن از قطار در حال حرکت فاجعه آمیز است؛ تصور کنید در حالی که می کوشید نیفتید و یا صدمه نبینید. از دستگیره واگون آویزانید. از پایین ترین پله به زمین می پرید. در این موقع حبشه ای خشمگین دربان قطار با شماره یازده توی چهره ات می کوبد. البته من پول را به دست آوردم. مهم این است
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب اعتراف اثر جک لندن بود.خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستان میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه