———« پنج قدم فاصله »———
رمان پنج قدم فاصله یک رمان عاشقانه خاص است که به قلم ریچل لیپینکات نوشته شده است.کتاب پنج قدم فاصله یک رمان عاشقانه خاص است زیرا موضوعی تکراری ندارد.داستان رمان درباره ی یک دخترو پسر بیمار است که در بیمارستان عاشق یکدیگر می شوند ولی به دلیل بیماری نمی توانند یک دیگر را لمس کنند.
در سال ۲۰۱۹ میکی داتری و توبیاس ایاکونیس فیلمنامهی پنج قدم فاصله را با اقتباس از همین اثر نوشتند. رمان پنج قدم فاصله را با ترجمهی فاطمه صبحی میخوانید.
کتاب پنج قدم فاصله درباره ی زندگی دو فرد به نام استلا و ویل است.آنها به بیماری فیبروز کیستیک مبتلا هستند.این بیماری دستگاه تنفسی را درگیر میکند و زمینهساز عفونتهای مختلف باکتریایی میشود.به همین دلیل استلا و ویل باید برای بررسی وضعیت ریه هایشان در بیمارستان بستری شوند.یک روز استلا و رفتار گرم او با بیماران و مسئولان بیمارستان نظر ویل، بیمار پنج اتاق آنطرفتر را جلب میکند. ویل به دنبال استلا تا طبقه پنجم و بخش نوزادان میرود و آنجا چندکلمهای با هم حرف میزنند اما گفتوگویی چندان دلچسبی ندارند. استلا از زبان پرستار میشنود که ویل، علاوه بر داشتن فیبروز کیستیک دچار یک بیماری خطرناک دیگر هم هست و با وجود این بیماری، چند سال دیگر خواهد مرد. او به استلا توصیه میکند که فاصلهاش را با ویل حفظ کند چون در صورت گرفتن آن بیماری سرنوشت او هم مانند ویل خواهد شد. اما شرایط جور دیگری پیش میرود و آنها روز به روز بهم نزدیکتر میشوند.
جملاتی از کتاب پنج قدم فاصله :
چشمانم را باز میکنم. به سقف خیره میشوم. همهچیز کمکم واضح میشود. درد عمل در تمام بدنم پخش شده.
ویل.
سعی میکنم به اطراف نگاه کنم؛ ولی خیلی ضعیفم. افرادی در اتاق هستند؛ ولی او را نمیبینم. سعی میکنم حرف بزنم؛ ولی بهخاطر دستگاه تنفس مصنوعی در دهانم نمیتوانم.
چشمانم به صورت مادرم میافتند که بستهای در دست دارد. «عزیزم…» صدایش آهسته در گوشم زمزمه میکند وبسته را بهسمت من میگیرد. «این برای توئه.»
هدیه؟ عجیب است.
سعی میکنم کادویش را پاره کنم؛ ولی بدنم خیلی ضعیف است. مادرم کمک میکند تا دفترچهٔ طراحی سیاهی را از داخلش بیرون بکشم. روی آن نوشته شده: «پنج قدم فاصله.»
ازطرف ویل است.
برگههایش را سریع ورق میزنم و کارتون پشت کارتون داستانمان را تماشا میکنم. رنگهایش انگار با من حرف میزنند. من درحالیکه پاندایم را نگه داشتهام، هردوی ما که در دو طرف چوب بیلیارد ایستادهایم، ما درحالیکه در کف استخر شناوریم، میز شام چیدهشده در جشن تولدش، من درحالیکه روی برکهٔ یخی دور خودم میچرخم و میچرخم.
بعد در آخرین صفحه دونفرمان. در دستان کارتونی و کوچک من یک بالون است که بالایش پاره شده و از داخل آن صدها ستاره در سرتاسر صفحه و بهسمت ویل پخش شدهاند.
او یک طومار و یک پَر بهدست دارد که روی آن نوشته شده: «لیست اصلی ویل.»
و پایینش تنها یک مورد وجود دارد.
«شمارهٔ ۱: تا ابد عاشق استلا بمان.»
مشخصات کتاب :
عنوان کتاب : پنج قدم فاصله
نویسنده : ریچیل لیپینکات
مترجم : فاطمه صبحی
انتشارات : نشر میلکان
تعداد صفحات : 217 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه