ایران بوک – دانلود رایگان کتاب های فارسی

ایران بوک – دانلود رایگان کتاب های فارسی , قیمت کتاب های فارسی – دریافت رایگان جدیدترین کتاب های ایرانی – قیمت کتاب های فارسی – فهرست کتاب ها

خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

گت بلاگز کتاب کتاب بامداد خمار نوشته فتانه حاج سید جوادی(پروین)

مشخصات کتاب کتاب بامداد خمار نوشته فتانه حاج سید جوادی(پروین) نوشته فتانه حاج سید جوادی(پروین)

  • ناشر: انتشارات البرز
  • تاریخ نشر: ۱۳۹۵/۰۱/۱۵
  • شابک

    : 978-964-442-256-0

  • زبان : فارسی
  • حجم فایل: 2.76 مگابایت
  • تعداد صفحات: ۴۳۹ صفحه

توضیحاتی درباره کتاب کتاب بامداد خمار نوشته فتانه حاج سید جوادی(پروین) نوشته فتانه حاج سید جوادی(پروین)

درباره کتاب

کتاب «بامداد خمار» نوشته فتانه حاج‌ سیدجوادی است.
این کتاب یکی از پرفروش‌ترین رمانهای فارسی است که در طی دهه اول انتشار، 200 هزار نسخه از آن فروش رفته‌است.
داستان این کتاب، داستان سوزناک عشق نافرجام دختری از اعیان دوره قدیم تهران به جوانی نجار از طبقه پایین جامعه را روایت می‌کند. ترجمه آلمانی این کتاب حدود 10 هزارنسخه فروش داشته و مورد توجه خوانندگان خارجی نیز قرار گرفته است.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«از حمام برمی‌گشتم. آفتاب پهن شده بود. برف امروز آخرین زور زمستان بود. سلانه سلانه می‌آمدم و حال خوشی داشتم. آفتاب بدنم را گرم می‌کرد. برای پسرم گندم شاهدانه خریده بودم.
به کوچه خودمان پیچیدم و از دیدن جمعیتّی که در کوچه بود یکه خوردم. مردم بیکار در زمستان هم توی کوچه و بازار ولو هستند. آن هم چه قدر زیاد! چه‌قدر انبوه! این ازدحام بیش از آن بود که به حساب تخمه شکستن و غیبت کردن همسایه‌ها گذاشته شود. مردها این میان چه می‌کردند؟ آن هم این همه زیاد؟ صد قدم تا جمعیت فاصله داشتم. صدای یک جیغ به گوشم خورد. انگار اتفّاقی برای همسایه ما افتاده بود. زن همسایه جیغ می‌زد. ولی نه. اشتباه می‌کنم. او آن‌جا دم در خانه ما ایستاده بود و مرا نگاه می‌کرد. حتی دربند حجاب خود هم نبود. به هم خیره شدیم. من پیچه را بالا زده بودم. او چادر نماز به سر داشت. انگار خطّی از نور چشمان ما را به یکدیگر متصل می‌کرد. چشمان من سؤال می‌کردند و چشمان او در عذاب سنگینی غوطه می‌خوردند. صاحب این چشم‌ها درد می‌کشید. زجر می‌کشید. بعد او خط را شکست و با حالتی دردناک روی از من برگرداند. کسی گفت: «مادرش آمد.»
دل در سینه‌ام فرو ریخت. یعنی چه؟ مرا می‌گفتند؟»

دانلود


دانلود فایل ها

نویسنده : getblogs

بدون دیدگاه

دیدگاه شما

نظر شما:

کتاب زبان اصلی J.R.R

دانلود کتاب لاتین

خرید کتاب لاتین

خرید مانگا

خرید کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از آمازون

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

کتاب روانشناسی به انگلیسی

کتاب زبان اصلی

کتاب خارجی

رفتن به نوار ابزار