کتاب ترس مرد فرزانه: سهگانه خاطرات كوئوت شاهكش- کتاب دوم- جلد اول نوشته پاتریک راتفوس مریم رفیعی
مشخصات کتاب کتاب ترس مرد فرزانه: سهگانه خاطرات كوئوت شاهكش- کتاب دوم- جلد اول نوشته پاتریک راتفوس مریم رفیعی نوشته پاتریک راتفوس
- ناشر: انتشارات بهنام
- تاریخ نشر: ۱۳۹۵/۰۶/۱۵
-
شابک
: 978-600-7132-27-2
- زبان : فارسی
- حجم فایل: 2.8 مگابایت
- تعداد صفحات: ۴۴۸ صفحه
شابک
: 978-600-7132-27-2
توضیحاتی درباره کتاب کتاب ترس مرد فرزانه: سهگانه خاطرات كوئوت شاهكش- کتاب دوم- جلد اول نوشته پاتریک راتفوس مریم رفیعی نوشته پاتریک راتفوس
درباره کتاب
سحر نزدیک بود. مهمانخانهی وِیستون در سکوت فرو رفته بود، سکوتی که از سه بخش تشکیل میشد.
بارزترین بخش آن سکوتی توخالی و انعکاسدار بود که از فقدان برخی چیزها ناشی میشد. اگر آن شب توفان شده بود، قطرات باران با سروصدا روی تاکهای سِلاس پشت مهمانخانه فرود میآمدند. صدای رعد نیز مینالید و میغرید و این سکوت را مانند برگهای پاییزی در جاده جارو میکرد و با خود میبرد.
اگر مسافرانی آنجا اتاق گرفته بودند، با غرولندهایشان و کش و قوسی که به بدنشان میدادند این سکوت را مانند رویاهایی فرسوده و نیمهفراموششده محو میکردند. اگر آهنگی پخش میشد… اما نه، البته که آهنگی در کار نبود. در واقع هیچ یک از این موارد وجود نداشتند و در نتیجه این سکوت همچنان پابرجا بود.
داخل ویستون، مرد موسیاهی آهسته در پشتی را پشت سرش بست. در حالیکه در تاریکی مطلق راه میرفت، پاورچین پاورچین از آشپزخانه گذشت، از جلوی پیشخوان رد شد و از پلههای زیرزمین پایین رفت. با سهولتی که نتیجهی تجربهای طولانیمدت بود، از قدم گذاشتن روی تختههای تق و لقی که ممکن بود زیر وزن او ناله کنند یا آه بکشند، اجتناب کرد. هر قدم آهستهای کمترین سروصدای ممکن را به دنبال داشت. با این کارش سکوت کوچک و دزدکیاش را به آن سکوت توخالی و بزرگتر اضافه میکرد.
سکوت سوم چیزی نبود که به راحتی متوجهش شوی. اگر به اندازهی کافی گوش میدادی، میتوانستی به تدریج آن را در سردی شیشهی پنجره و دیوارهای گچی و صاف اتاق مهمانخانهدار احساس کنی. همینطور در تاریکی صندوقی که پایین یک تخت باریک و سفت قرار داشت. و در دستان مردی که بیحرکت آنجا دراز کشیده و منتظر اولین باریکه های کمرنگ روشنایی سحرگاه بود.
بارزترین بخش آن سکوتی توخالی و انعکاسدار بود که از فقدان برخی چیزها ناشی میشد. اگر آن شب توفان شده بود، قطرات باران با سروصدا روی تاکهای سِلاس پشت مهمانخانه فرود میآمدند. صدای رعد نیز مینالید و میغرید و این سکوت را مانند برگهای پاییزی در جاده جارو میکرد و با خود میبرد.
اگر مسافرانی آنجا اتاق گرفته بودند، با غرولندهایشان و کش و قوسی که به بدنشان میدادند این سکوت را مانند رویاهایی فرسوده و نیمهفراموششده محو میکردند. اگر آهنگی پخش میشد… اما نه، البته که آهنگی در کار نبود. در واقع هیچ یک از این موارد وجود نداشتند و در نتیجه این سکوت همچنان پابرجا بود.
داخل ویستون، مرد موسیاهی آهسته در پشتی را پشت سرش بست. در حالیکه در تاریکی مطلق راه میرفت، پاورچین پاورچین از آشپزخانه گذشت، از جلوی پیشخوان رد شد و از پلههای زیرزمین پایین رفت. با سهولتی که نتیجهی تجربهای طولانیمدت بود، از قدم گذاشتن روی تختههای تق و لقی که ممکن بود زیر وزن او ناله کنند یا آه بکشند، اجتناب کرد. هر قدم آهستهای کمترین سروصدای ممکن را به دنبال داشت. با این کارش سکوت کوچک و دزدکیاش را به آن سکوت توخالی و بزرگتر اضافه میکرد.
سکوت سوم چیزی نبود که به راحتی متوجهش شوی. اگر به اندازهی کافی گوش میدادی، میتوانستی به تدریج آن را در سردی شیشهی پنجره و دیوارهای گچی و صاف اتاق مهمانخانهدار احساس کنی. همینطور در تاریکی صندوقی که پایین یک تخت باریک و سفت قرار داشت. و در دستان مردی که بیحرکت آنجا دراز کشیده و منتظر اولین باریکه های کمرنگ روشنایی سحرگاه بود.
دانلود فایل ها
نمایش لینک های دانلود غیر مستقیم
زمان انتظار: 98 ثانیه .
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه