معرفی
رمان من شماره سه اثر عطیه عطار زاده که درمورد. پسری که از کودکی در آسایشگاه روانی به سرمیبرد و حالا به سن۱۹ سالگی رسیده. داستان مربوط به دهه پنجاه و زمانی که هنوز انقلاب نشده برمیگردد.نویسنده فضای داستان را گونه ای بیان کرده که ذهن آشفته پسر داستان را به خوبی بیان میکند. پسر داستان با استفاده از خطوط و نقاشی احساسات خود را به تصویر میکشد.
بخشی از کتاب من، شماره سه
نترس شمارهسه. از این آدمها که آمدهاند لای ماشینها و داد میزنند نترس. دهانت را شکل همینها باز کن. هوا را بخور. هوا تنها چیزی است که اینهمه سال عوض نشده. بگذار بوی کود آرامت کند. حالاست که راه باز شود و وانت دوباره راه بیفتد. گفتم که این بیرون همهچیز روی هواست. از رادیو که شنیدی. نترس. سرت را نگیر پایین. بگیرش بالا. بگذار ببینندت. حواس اینها که به تو نیست. نمیبینی چهجور کاغذهایشان را میریزند هوا؟ انقلاب میکنند. این وسط کسی کاری ندارد به مرد بیصورتی که از دیوانهخانه فرار کرده. آسو هم همینطوری فرار کرد. سه روز پیش. دروغ میگویند صبح بوده و با آمبولانس میبرندش بیمارستان. شب بوده حتماً. همان موقع که برق قطع شد و سربازها فرار کردند. حتماً آن سربازی که زیر گلوش سالک داشت قبل رفتن قفلها را شکست و درها را باز گذاشت. من داد زدم. تا توانستم داد زدم. هیچکس اما نشنید. هیچکس از جاش تکان نخورد. مردها همانطور روی تختهایشان درازبهدراز ماندند و رادیو گوش دادند. فقط آسو بود که چادر سیاهی سرش انداخت و رفت توی تاریکی. نگفتم آسو معجزه است؟ دیدی بالاخره بیقرارت کرد؟ سوختن صورتت که از سرما نیست. از وقتی میسوزد که شنیدی آسو فرار کرده. دست خودت که نیست. آن چیزی که پنج سال از یاد رفته بود شروع کرده به تکان خوردن. نوک انگشتهات برای همین میپرند. هر چهقدر هم که توی آب فروشان کنی فایده ندارد. دوباره کمکم نقاش میشوی. دوباره به چیزهایی فکر میکنی که نیست. نگفتم هر کس باید یک آسو داشته باشد؟
مشخصات کتاب
نویسنده : عطیه عطارزاده
سال انتشار۱۳۹۸
موضوع :داستانی
تعداد صفحات ۱۹۲
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه