معرفی
بامداد خمار رمانی است نوشتهٔ فتانه حاج سیدجوادی که در سال ۱۳۷۴ منتشر شد.بامداد خمار داستان زندگی دختری به نام محبوبه است که در سالهای پایانی عمر آن را برای برادرزادهاش سودابه تعریف میکند. سودابه که همه معتقدند شباهت زیادی به عمهاش دارد به عقیدهی پدر و مادرش در آستانهی ازدواجی احساسی و عجولانه قرار گرفته است. آنها از سودابه خواستهاند داستان عمهاش را بشنود و سپس تصمیم بگیرد. محبوبه داستان عاشقی خودش را که در اولین سالهای حکومت رضاشاه در ایران اتفاق افتاده است، تعریف میکند؛ داستان عشق دختری از خانوادهای فرهیخته به شاگرد نجاری به نام رحیم. محبوبه از پافشاری خودش برای این ازدواج میگوید و آنچه بر سر این ازدواج آمده است را روایت میکند.
در بخشی از کتاب بامداد خمار میخوانیم…
كاغذي برداشتم. يك كاغذ تميز، يك قطره كوچك عطر به آن زدم. يادم نيست چه عطري بود. عطري بود كه مادرم به من داده بود. فرنگي بود. گرانقيمت بود. براي روزهاي خواستگاري بود. دور و بر كاغذ را گل كشيدم و رنگ كردم. روبان كشيدم. بلبل كشيدم. شايد يكي دو هفته طول كشيد. نقاشي ميكردم و فكر ميكردم چه كنم. عقلم ميگفت دست بكشم. ولي بيچاره نگفته ميدانست كه باخته است. مي دانست كه نميتوانم. ميخواستم به حرف عقلم گوش كنم. براي خودم هزار دليل و منطق آوردم. قسم مي خوردم كه نخواهم رفت. ولي انگار ميخ آهنين در سنگ مي كوبيدم. ميدانستم كه خواهم رفت. خود را با سنگ به مهلكه خواهم انداخت.چيزي ميگويم و چيزي ميشنوي. در آن زمان عاشق شدن يك دختر پانزده ساله خود مصيبتي بود كه ميتوانست خون بر پا كند. چه رسد به نامه نوشتن. چه رسد به رد كردن خواستگار. عاشق شدن؟ آن هم عاشق نجّار سر گذر شدن؟ اين كه ديگر واويلا بود. آن هم براي دختر بصيرالدولملک. فكر آن هم قلب را از حركت ميانداخت. خون را سرد میكرد. انگار كه آب سر بالا برود. انگار كه از آسمان به جاي باران خون ببارد. با شاخ غول در افتادن بود كه من در افتادم و نوشتم. آرزويي را كه بر دلم سنگيني ميكرد، عاقبت نوشتم…
مشخصات کتاب
نویسنده : فتانه حاج سید جوادی
سال انتشار:1374
تعداد صغحات:440
موضوع : رمان عاشقانه ، داستانی
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه