معرفی
داستان در مورد کاترینا دختر مسیحی اما ایرانی است که در یک زلزله پدر و مادرش فوت میکنند و چون نمیتواند برای نجات انها کاری کند احساس ضعف و ناتوانی درونش شکل میگیرد و با پوشیدن لباس و نام و رفتار پسرانه تصمیم دارد به پسرها شباهت پیدا کند و طی بزرگ شدنش پسری به نام ساموئل عاشقش میشود که با دیدن رفتار های کاترینا که اکنون نامش ساده هست و مشکل روحی روانی دارد رهایش میکند ،
در بخشی از رمان تاوان عشق میخوانیم…
بعد از آن فاجعه ی هولناک من دیگر کاترینای ساکت و محجوب پیشین نبودم ؛ دختری بودم بی قرار که هیچ چیز و هیچ کس نمی توانست از او موجودی آرام بسازد. اسم های گوناگون پسرانه رو خود می گذاشتم و از پدر و مادر خوانده ام می خواستم تا مرا به آن اسم ها صدا کنند و آن دو نیز برا خشنودی من چنین می کردند .تا اینکه یک روز اسم ((ساده)) را انتخاب کردم وروی خود گذشتم و تا امروز نیز همه مرا ساده صدا می زنند. وقتی او را از تلویزیون می دیدم چنان محو حرکات جسورانه اش می شدم که بعد از تمام شدن فیلم ،شال مادر را روی دوشم می انداختم و در قالب سوپر من فرو می رفتم . میز و صندلی ها را به هم می ریختم فرش را جمع می کردم ،وانمود می ساختم که مشغول نجات دادن پدر و مادرم از زیر آوار هستم و غالبا مجسمه ی تزئینی پدر و مادرم را به عمد زیر فرش می گذاشتم که بعد آنها را با عملیات خارق العاده بیرون بکشم ! اگر آن روز ها کسی پیرامون کارهائی که انجام می دادم دقیق میشد به وضوح در می یافت که من از نظر روانی بیمار هستم اما پدر و مادر حرکاتم را شیطنت دوران کودکی وانمود می کردند و چون خودشان فاقد فرزند بودند تمام اعمالم را موجه می دانستند . محبت بی اندازه ی آنها باعث شد که تا سن پانزده سالگی همچون پسران بزرگ شوم .آنها هیچگاه لباس دخترانه برای من نخریدند و تمام اسباب بازی های من اسباب بازیهای پسرانه بود . دوستانی که داشتم همه پسر هائی بودند که از کودکی با آنها بزرگ شده بودم مثل پسران فوتبال بازی می کردم و به کشتی و بوکس علاقه نشان می دادم . من فکر می کنم پانزده سالگی اوج شوریدگی دختران است ، زود عاشق می شوند ، زود از زندگی سیر می شوند و زود هم غم را به دست فراموشی می سپارند.
مشخصات کتاب
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه