« جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند »
معرفی کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند :
کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند داستانی است جنایی و رمزآلود که به قلم دلیا اونز نوشته شده است. جایی که خرچنگها آواز میخوانند سرگذشت کیا کلارک، دختر مرداب است که همهی اهالی دهکده به او به جرم قتل مشکوکند… .
کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند برای مدتی طولانی در صدر پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار داشت. این اثر را با ترجمه ی محمدامین جندقیان بیدگلی منتشر شده است.
دربارهی کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند:
دلیا اونز در کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند، با نثری روان و جذاب،به بیان سرگذشت دختری می پردازد که همراه با پدرش، در حاشیهی یک مرداب در طبیعت بکر کارولینا زندگی میکند. زندگی کیا کلارک در گذر است. همه او را به اسم دختر مرداب میشناسند و او هم ارتباطات خاص خودش را دارد.او به خوبی با حیوانات و گیاهان انس میگیرد و می تواند به راحتی با آن ها ارتباط برقرار کند. روزی میرسد که دو تن از مردان شهر، شیفتهی زیبایی اصیل و شکوهمند او میشوند. او هم شوق دلباختن را در خودش احساس میکند و برای یک زندگی جدید آماده میشود. اما اتفاقاتی رخ میدهند و زندگی دختر مرداب را از مسیری که در ذهن خودش، ترسیم کرده بود، دور میکنند. با پیدا شدن جسد مرد جوانی در حاشیهی مرداب، همهی نگاهها به سمت کیا کلارک، دختر مرداب برمیگردد…
دلیا اونز توانسته است به خوبی رنج تنهایی و طرد شدن را در کتاب جایی که خرچنگها بیان کند، به تصویر بکشد. نیویورک تایمز دربارهی کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند مینویسد: «جایی که خرچنگها آواز میخوانند شرح حالی از تلاش برای بقا، امیدداشتن، عشقورزیدن، تنهایی، نومیدی، غرور، تعصب، انعطافپذیری است. شخصیت اصلی داستان، کیا کلارک ملقب به دختر مرداب است… در توصیفش همین کافی است: زیبایی سوزناک. رمانی برای پاسداشت طبیعت در خلال داستانی جنایی».
جملاتی از کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند:
کیا متوجه شده بود که پدر چند سیلی محکم به تنها پناهگاهش- جودی- زده است.
جودی با حالتی محزون گفت: «کیا، باید برم. دیگه نمیتونم اینجا زندگی کنم.»
کیا تقریباً به سمت جودی چرخید. میخواست از جودی خواهش کند که با پدر تنهایش نگذارد، اما کلمات در دهانش نمیچرخیدند.
جودی گفت: «وقتی بزرگتر بشی، همه چی رو میفهمی.» کیا دلش میخواست فریاد بزند که بچه و احمق نیست و همه چیز را متوجه میشود. او میدانست که پدر، دلیل اصلی رفتن خواهرها و برادرانش است. کیا میخواست بداند که چرا کسی او را با خودش نمیبرد. او هم به رفتن فکر کرده بود، اما واقعاً جایی برای ماندن و پولی برای کرایه اتوبوس نداشت.
جودی به عنوان حرفهای پایانی به کیا گفت: «گوش بده، باید مراقب باشی. اگه دیدی کسی توی خونه بود، اصلاً طرف خونه نرو و با تمام سرعتات توی علفها و اطراف مرداب قایم شو. تو میتونی خودت رو از پدر هم مخفی کنی.»
مشخصات کتاب :
عنوان کتاب : جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند
نویسنده : دلیا اونز
مترجم : محمد امین جندقیان بیدگلی
انتشارات : نشر روزگار
تعداد صفحات : 444 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه