معرفی کتاب آینه
کتاب “آینه ” نوشته محمود دولت آبادی که درسال 1390 منتشر شده است. جملات آغازین داستان بیانگر ماجرای مردی است که سالها خود را در آینه ندیده است. او حتی زمان آخرین خندهاش را هم به یاد نمیآورد. یک روز این مرد بینام و نشان از رادیو میشنود که برای تعویض شناسنامه باید به پست مراجعه کند، درحالی که او آخرین باری که از شناسنامهاش استفاده کرده است را به یاد نمیآورد. او در حافظهاش به دنبال ردی از شناسنامهاش است که به یاد میآورد سالها پیش برای شرکت در انتخابات از آن استفاده کرده است. او به صرافت میافتد تا شناسنامهاش را پیدا کند و راهی دکان بقالی، لباسشویی و نانوایی میشود که گهگاهی برای رفع حاجت به آنها سر میزده است.
در بخشی از کتاب آینه می خوانیم…
اما… این استشهاد را چجور باید نوشت؟ نشست روی صندلی و مداد و کاغذ را گذاشت دم دستش، روی میز. خوب… باید نوشته شود، ما امضا کنندگان ذیل گواهی میکنیم که شناسنامهی آقای… مفقودالاثر شده است. آنچه را که نوشته بود با قلم فرانسه پاکنویس کرد و از خانه بیرون آمد و یک راست رفت به دکان بقالی که هفتهای یکبار از آن جا خرید میکرد. اما دکاندار که از دردسر خوشش نمیآمد، گفت او را نمی شناسد. نه اینکه نشناسدش، بلکه اسم او را نمیداند چون تا امروز به صرافت نیافتاده اسم ایشان را بخواهد بداند. به خصوص که خودتان که هم جای اسم را خالی گذاشتهاید!!! بله درست است.
باید اول میرفته به لباسشویی، چون هر سال شب عید کت و شلوار و پیراهنش را یکبار میداده به لباسشویی و قبض میگرفته. اما لباسشویی با وجود اینکه حافظهی خوبی داشت و مشتریهایش را اگر نه به نام اما به چهره میشناخت، نتوانست او را به جا بیاورد و گفت که: متاسف است، چون آقا را خیلی کم زیارت کرده است. دست کم یکی از قبضهای ما را که لابد خدمتتان است بیاورید مشکل حل خواهد شد. آنجا روی ورقهی قبض اسم و تاریخ سپردن لباس و حتی اینکه چند تکه لباس تحویل شده را با قید رنگ آن مینویسند.
مشخصات کتاب
نویسنده : محمود دولت ابادی
موضوع : داستان کوتاه
سال انتشار : 1390
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه