« مرشد و مارگریتا»
معرفی کتاب مرشد و مارگریتا:
کتاب مرشد و مارگریتا برجستهترین اثر میخائیل بولگاکف، نویسنده روس است. در حقیقت مرشد و مارگاریتا روایتی است که میخائیل بولگافک در قالب رمانی خواندنی و جذاب به مسکو دوره و زمانهی خودش، وارد کرده است. مرشد و مارگاریتا که به زعم بسیاری از منتقدین با کلاسیکهای تاریخ رمان پهلو میزند، با ترجمهی روان عباس میلانی در دسترس شما است.
دربارهی کتاب مرشد و مارگاریتا
کتاب مرشد و مارگاریتا، کتابی جذاب و خواندنی است. این کتاب ساخت بدیعی دارد و از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول شرح وقایع سفر شیطان به مسکو است. در این بخش یک سردبیر و یک شاعر در پارکی باهم مشغول صحبت هستند که فردی به نام ولند به گفتگویشان میپیوندد. ولند در حقیقت همان ابلیس یا شیطان است. بخش دوم کتاب دربارهی به صلیب کشیده شدن عیسا است. این قسمت در حقیقت بخشی از کتاب مرشد است به داستان زندگی پونتیوس پیلاطس، قیصر روم در زمان مصلوب شدن عیسی مسیح اشاره دارد. بخش سوم کتاب، به جریان عشق مرشد و مارگاریتا میپردازد. مرشد همان کسی است که کتابی دربارهی عیسی نوشته است. مارگاریتا معشوقهی مرشد است. عشق بین این دو نفر چنان شدت میگیرد که مارگاریتا همسرش را ترک میکند تا به مرشد بپیوندد. این خطوط داستانی در ابتدا چندان ربطی به هم ندارند اما با پیشروی در داستان، ربط و سیر آنها مشخص میشود.
مرشد و مارگاریتا برای تمام آن هایی که از خواندن ادبیات روسیه، لذت می برند جذاب است. دوستداران آثار ادبی بزرگ جهان نیز از مطالعهی مرشد و مارگاریتا لذت میبرند.
جملاتی از کتاب مرشد و مارگاریتا
خارجی دوباره به حرف درآمد. «بیتردید انسان فانی است، ولی این تنها نیمی از مسئله است. گرفتاری اینجا است که گاه این فنا کاملا غیرمنتظره گریبانش را میگیرد و او حتی نمیتواند بگوید که امشب به چه کاری مشغول خواهد بود؟»برلیوز فکر کرد که: «چه شیوه احمقانهای برای طرح مسئله…» و بهاعتراض گفت : «البته شما در این مورد کمی اغراق میکنید. من کم و بیش دقیقآ میدانم که امشب چه کار خواهم کرد؛ مشروط بر آنکه البته در خیابان برونایا آجری به کلهام نخورد.»خارجی با لحن قانعکنندهای صحبت او را قطع کرد و گفت: «نه اینجا آجری هست و نه آنجا. آجر هیچ وقت به کله کسی نمیخورد. در مورد شما قول میدهم که در معرض این خطر نیستید. مرگ شما متفاوت خواهد بود.»برلیوز، با ریشخندی قابل درک نسبت به مسیر مضحک بحث، پرسید: «شاید شما میدانید که من دقیقآ چطور خواهم مرد؟ مایلید به من هم بگویید؟»خارجی جواب داد: «قطعآ.» برلیوز را چنان برانداز کرد که انگار او را برای کت و شلواری اندازه میگیرد و سپس چیزی کم و بیش به این مضمون از لابهلای دندانهایش زمزمه کرد: «یک، دو… مریخ در برج دوم… ماه، در حال غروب… شش ــ حادثه… شب ــ هفت.» سپس به صدایی رسا، خندان گفت: «کله شما بریده خواهد شد.»بزدومنی با نگاهی وحشی و خشمگین به خارجی خیره شد و برلیوز با لبخند طنزآلودی پرسید: «به دست چه کسی؟ دشمنان؟ جواسیس بیگانه؟»همصحبت آنها پاسخ داد: «نخیر، توسط یک زن روسی، عضو کامسمول.»برلیوز، که از شوخی لوس خارجی عصبانی شده بود، غرغر کرد: «آهان! البته میبخشید که این حرف را میزنم، ولی خیلی بعید است.»خارجی جواب داد: «معذرت میخواهم، ولی حرف همان است که گفتم. البته میخواستم از شما بپرسم که امشب چه برنامهای دارید ــ اگر البته محرمانه نیست؟»
مشخصات کتاب :
عنوان کتاب : مرشد و مارگریتا
نویسنده : میخائیل بولگاکف
مترجم : عباس میلانی
انتشارات : نشر نو
تعداد صفحات : 552 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه