کتابخانه ارواح
با خواندن کتاب کتابخانه ارواح خواننده رمانی وحشتناک پر از هیجان و کم حجم را تجربه میکند . شخصیت اصلی رمان کتابخانه ارواح که سانتیاگو سایمون نام دارد از وقتی یادش می آید می تواند با مرده ها ارتباط برقرار کند و به قولی با آنها حرف بزند . در کتاب کتابخانه ارواح سرگذشت سایمون را می خوانیم . او در کودکی بر اثر سانحه تصادف پدر و مادرش را از دست می دهد و مجبور می شود از آن پس با عمویش زندگی کند . در این هنگام از سایمون خواسته می شود تا با توجه به تواناییش در یک آژانس روح گیری مشغول به کار شود . سایمون با قبول این مسئولیت وظیفه سنگینی بر روی دوش خود احساس میکند . در حالی که وطیفه اصلی او فراری دادن ارواح از یک کتابخانه قدیمی می باشد . حال باید حدس بزنید که در این کتابخانه قدیمی چه اتفاقاتی می افتد و آیا سایمون از این ماجرا جان سالم به در می برد یا نه . همین حس کنجکاوی و ماجراجویی باعث می شود تا با اشتیاق فراوان داستان را دنبال کنید . با شروع اولین صفحه از این کتاب می بینید که تا پایان این کتاب ن
فصل اول: دختری در پنجره
کتابخانه خیلی خیلی بزرگ بود، طوری که مجبور شدم برای دیدن همه ی ساختمان چند قدم عقب بروم و همین باعث شد روی مانع وسط خیابان زمین بخورم. تحقیقات اولیه را از طریق اینترنت انجام داده بودم؛ بررسی ده ها فیلم از تجربیات مردم در کتابخانه و چندین مقاله ی قدیمی از دهه ی پنجاه، راجع به بچه هایی که توی کتابخانه رفته و هیچ وقت برنگشته بودند. کتابخانه ی عمومی چیلدِرمَس در سال ۱۸۸۶ توسط جاناتان. آر. چیلدِرمَس ساخته شده و حتی خود شهر هم به اسم او نام گذاری شده بود. البته آن کتابخانه روی یکی از بزرگ ترین و پرجمعیت ترین قبرستان های آمریکا بنا شده بود و این جان می داد برای یک داستان روحیِ بسیار عالی.
جاناتان جسدها را بیرون کشیده و به قبرستانی در همسایگی آنجا فرستاده بود؛ اما به خاطر زیادی جنازه ها، هنوز خیلی از آن ها همان جا مانده بودند و بعضی از آن ها هم تنها خاکستر و استخوان هایشان به جا مانده بود. با وجود هشدار خیلی ها به او، درباره ی نحس بودن ساخت و ساز روی یک قبرستان و همچنین مرگ اسرارآمیز سه تا از دخترهایش، جاناتان باز هم از آرزوی ساختن کتابخانه ی عظیمش دست برنداشته بود.
مدتی بعد از افتتاحیه ی باشکوه کتابخانه، بقیه ی فرزندانش نیز به دنبالِ دسته ی دیگری از وقایعِ اسرارآمیز، در همان ماه مردند. چیزی از مرگ آن ها نگذشته بود که همسرش بیمار شد و خیلی سریع از دنیا رفت و او تازه داشت نحسی و نفرین کارش را باور می کرد. شایعات سریع تر از آتشی که در جنگل پخش می شود، به گوش مردم رسید و کتابخانه خالی ماند و تا ماه ها هیچ کس وارد آن نشد. مدتی بعد، بالاخره خود او هم دیوانه شد و برای رهاکردن بقیه ی خانواده اش از چنگال نفرین، همه شان را به کتابخانه کشاند و تک تکشان را مسموم کرد و دیگر هیچ خبری از آن ها نشد.
می توانید آن را زمین بگذارید .
مشخصات کتاب :
نویسنده :ریچارد دنی
انتشارات :پرتقال
تعداد صفحات : 125
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه