pdf کتاب زنده به گور اثر صادق هدایت انتشارات الماس پارسیان
این کتاب به زبانهای مختلف انگلیسی، فرانسوی، ارمنی و کرهای برگردانده شده است. «برایان اسپونر»، انسانشناس و تحصیل کردهی رشتهی زبان فارسی، آن را به انگلیسی ترجمه کرده است. این کتاب را ناشرهای مختلف از جمله «انتشارات مجید»، «انتشارات نیک» و «انتشارات روزگار» در ایران منتشرکردهاند. در مقدمهی کتاب «سید علی شاهری» در مورد این نویسنده و اثرش بیان میکند: «نوشتههای هدایت را میتوان بیآنکه به نام نویسندهاش دقت کرد، فهمید که از قلم هدایت تراوش کرده است؛ زیرا هیچ کس سبک و سیاق او را در پروراندن داستان ندارد. تم تمام داستانهای هدایت شبیه به هم است و روند تمام داستانهایش مسیر مشخصی را طی میکند. زنده به گور اولین داستان این مجموعه با توصیفی قدرتمند از فضای اتاق یک بیمار آغاز میشود. اتاق درهم و برهمی که در عین بهم ریختگی، تمام اشیایش به چشم نویسنده میآید و هیچ تکهای از آنها نادیده گرفته نمیشود.»
درباره نویسنده کتاب؛صادق هدایت
صادق هدایت در بهمن 1281 در تهران به دنیا آمد. خانوادهی او تحصیلکرده و در بخشهای دولتی مشغول به کار بودند. در کودکی او به مدرسهی علمیهی تهران رفت و دوران دبیرستان خود را درمدرسهی دارالفنون گذراند ولی تحصیل را به دلیل مریضی رها کرد. پس از مدتی به مدرسهی فرانسویها به نام سنلویی رفت و در آنجا با ادبیات جهان و زبان فرانسه آشنا شد. او در این مدرسه به علوم ماورای طبیعی و علم فلسفه علاقهمند شد. او همواره علاقهمند به نوشتن بود.
هدایت دردوران دبیرستان کتاب «انسان و حیوان» را نوشت. او بسیار به حیوانات علاقه داشت و از آزار و اذیت آنها توسط بقیه آدمها بسیار رنج میبرد و برای به حداقل رساندن این آسیبها به رژیم گیاهخواری روی آورد. او همراه گروهی از دانشآموزان به عنوان اولین نفراتی که برای تحصیل به اروپا فرستاده شدند، به بلژیک رفت و در آنجا رشتهی ریاضیات محض را انتخاب کرد و به تحصیل در این رشته مشغول شد. با توجه به شرایط تحصیلی نامناسب بلژیک و علاقهی بسیاری که هدایت به فرانسه داشت او تلاش کرد تا به پاریس برود و در سال 1905 به آنجا نقل مکان کرد. پس از آن کتاب «فواید گیاهخواری» را در برلین منتشر کرد. هدایت زمانی که در پاریس بود اقدام به خودکشی کرد، ولی توسط سرنشینان قایقی نجات یافت. دلایل این کار مشخص نشد و او توضیحی بابت خودکشی خود نداد ولی نزدیکان او مشکلات عاطفی را علت این کار میدانستند.
نمایشنامهی «پروین دختر ساسان»، «زنده به گور» و داستان کوتاه «مادلن» در دورانی که او دست به خودکشی زد نوشته شده است و این آثار به خوبی تصویر سیاه هدایت از زندگی را نشان میدهند. هدایت تحصیلات خود در رشتهی معماری را ناتمام گذاشت و به تهران بازگشت و به زندگی کارمندی رو آورد. او در تهران با چهرههای سرشناسی از جمله مسعود فرزاد، بزرگ علوی و مجتبی مینوی آشنا شد و گروهی به نام «ربعه» را تشکیل دادند.
به دلیل نوشتن کتاب «وغوغ ساهاب» در سال 1314 او ممنوع القلم شد. در دوران ممنوعالقلمی او تصمیم گرفت دعوت «شین پرتو»، شاعر و نویسندهی ایرانی را برای سفر به هند بپذیرد. هدایت رمان «بوف کور» را که قبلا در پاریس نوشته بود، در هند چاپ کرد و برای «مجتبی مینوی» و «جمالزاده» فرستاد و در انتهای آن ذکر کرد چاپ این کتاب در ایران ممنوع است. فشار مالی شدیدی که در این دوران گریبانگیر هدایت بود، باعث شد طنز بنویسد. طنز او تلخ، و نشاندهندهی دردها و رنجهایی بود که هدایت را در تنگنا قرار داده بود.
هدایت بعد از چند سال دوباره به ایران بازگشت و در بانک ملی کار خود را ادامه داد و بعد از آن به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. پایان جنگ جهانی دوم در آثار این نویسنده تاثیرگذار بوده به طوری که در آثارش انتقادهای فراوانی را نسبت به شرایط اجتماعی میبینیم. داستان بلند «حاجیآقا» داستان کوتاه «آب زندگی» و مجموعهی «ولنگاری» و ترجمه آثار «کافکا» از جمله آثار هدایت پس پایان جنگ جهانی دوم است. صادق هدایت در سال 1326 دوباره به فرانسه رفت و در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ تمام آثار خود را سوزاند و خودکشی کرد.
بریده ای از کتاب زنده به گور را میخوانیم
پریشب آنجا بودم، در آن اتاق پذیرایی کوچک. مادر و خواهرش هم بودند، مادرش لباس خاکستری و دخترانش لباس سرخ پوشیده بودند، نیمکتهای آنجا هم از مخمل سرخ بود، من آرنجم را روی پیانو گذاشته، به آنها نگاه کردم. همه خاموش بودند مگر سوزن گرامافون که آواز شورانگیز و اندوهگین «کشتیبانان ولگا» را از روی صفحه سیاه درمیآورد. صدای غرش باد میآمد. چکههای باران به پشت شیشه پنجره میخورد. کش میآمد و با صدای یکنواختی با آهنگ ساز میآمیخت. مادلن جلو من نشسته با حالت اندیشناک و پکر، سر را به دست تکیه داده بود و گوش میکرد. من دزدکی به موهای تابدار خرمایی، بازوهای لخت، گردن و نیم رخ بچگانه و سرزنده او نگاه میکردم. این حالتی که او به خودش گرفته بود، به نظرم ساختگی میآمد، فکر میکردم که او همیشه باید بدود، بازی و شوخی بکند، نمیتوانستم تصور بکنم که در مغز او هم فکر میآمد، نمیتوانستم باور کنم که ممکن است او هم غمناک بشود، من هم از حالت بچگانه و لاابالی او خوشم میآمد.»
در این بین که این تصویرها از جلو چشمم میگذشت، مادرش آمد جلو پیانو نشست. من خودم را کنار کشیدم؛ یک مرتبه دیدم مادلن مثل اینها که در خواب راه میافتند از جا بلند شد، رفت ورقههای نت موسیقی را که روی میز ریخته بود به هم زد، یکی از آنها را جدا کرده، برد گذاشت روبروی مادرش و آمد نزدیک من با لبخند ایستاد. مادرش شروع به پیانو زدن، مادلن هم آهسته میخواند، این همان آهنگ رقص بود که در (ویلرویل) شنیده بودم؛ همان می سی سی پی است..
مشخصات فنی
-
نویسنده/نویسندگان: صادق هدایت
-
ناشر: الماس پارسیان
-
تعداد جلد: 1
-
موضوع: داستانی
-
تعداد صفحات: 112 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه