مشخصات کتاب کتاب ساعت دلتنگی نوشته سیمین شیردل نوشته سیمین شیردل
- ناشر: انتشارات برکه خورشید
- تاریخ نشر: ۱۳۹۵/۰۱/۱۵
-
شابک
: 978-600-7507-16-2
- زبان : فارسی
- حجم فایل: 3.32 مگابایت
- تعداد صفحات: ۶۵۶ صفحه
شابک
: 978-600-7507-16-2
توضیحاتی درباره کتاب کتاب ساعت دلتنگی نوشته سیمین شیردل نوشته سیمین شیردل
درباره کتاب
کتاب «ساعت دلتنگی» نوشته سیمین شیردل است.
از سیمین شیردل تا کنون رمانهای متعددی منتشر شده است که از جمله میتوان به «امشب»، «هیس کسی نفهمه»، «همین حوالی»، «تلافی»، «آرام» و… اشاره کرد.
نثر شیوا و روان شیردل به همراه خلق تصاویر ملموس در نوشتارش، میتواند بسیاری از خوانندگان را با او همراه سازد.
شیردل در این رمان نیز با نثری گیرا و خواندنی، یکی از مهمترین احساسات بشری یعنی دلتنگی را در بستری داستانی روایت کرده است.
در سطرهای آغازین کتاب «ساعت دلتنگی» میخوانیم:
«همیشه خوابهای آشفته میدیدم. از کودکی وقتی تب میکردم چهرهها را سفید و یخزده و سرها را بزرگ، اندازهی دیگ میدیدم!
اکثر خوابهایم تعبیر میشد. صحنههایی را درواقعیت میدیدم که بارها تجربه کرده بودم ولی کجا و کی، یادم نمیآمد!
در مورد آدمهای دور و برم شناخت داشتم و کمتر فریب ظاهرشان را میخوردم ولی پیش میآمد که نظریههایم برعکس میشد و چند نفری هم بودند که در رابطهشان با من چندان صمیمی و رو راست نبودند ولی چون دوستشان داشتم، ترجیح میدادم کنارم باشند. مگر میشد همه خوب باشند، همه بیعیب و نقص باشند. آن وقت دیگر کسی در کنارت باقی نمیماند. مگر من کامل و یا خیلی ایدهآل بودم؟ هر کسی یک سری فاکتورهای خوب و بد دارد…
گاهی اتفاقات را زودتر از موعد حدس میزدم. مرگ پدربزرگ و مادر بزرگم و تصادف خودم و اتفاقات ریز و درشت دیگر… ولی هیچ کدام باعث نمیشد از مسیر زندگیام خارج شوم. چیزی که در سرنوشتم رقم خورده بود باید اتفاق میافتاد و غیر از خدا کسی هم توان جلوگیری از آن را نداشت…
با رویاهای من و تعبیر خوابهایم باز چیزی عوض نمیشد. تقدیر، قسمت سهمی از زندگی بود».
از سیمین شیردل تا کنون رمانهای متعددی منتشر شده است که از جمله میتوان به «امشب»، «هیس کسی نفهمه»، «همین حوالی»، «تلافی»، «آرام» و… اشاره کرد.
نثر شیوا و روان شیردل به همراه خلق تصاویر ملموس در نوشتارش، میتواند بسیاری از خوانندگان را با او همراه سازد.
شیردل در این رمان نیز با نثری گیرا و خواندنی، یکی از مهمترین احساسات بشری یعنی دلتنگی را در بستری داستانی روایت کرده است.
در سطرهای آغازین کتاب «ساعت دلتنگی» میخوانیم:
«همیشه خوابهای آشفته میدیدم. از کودکی وقتی تب میکردم چهرهها را سفید و یخزده و سرها را بزرگ، اندازهی دیگ میدیدم!
اکثر خوابهایم تعبیر میشد. صحنههایی را درواقعیت میدیدم که بارها تجربه کرده بودم ولی کجا و کی، یادم نمیآمد!
در مورد آدمهای دور و برم شناخت داشتم و کمتر فریب ظاهرشان را میخوردم ولی پیش میآمد که نظریههایم برعکس میشد و چند نفری هم بودند که در رابطهشان با من چندان صمیمی و رو راست نبودند ولی چون دوستشان داشتم، ترجیح میدادم کنارم باشند. مگر میشد همه خوب باشند، همه بیعیب و نقص باشند. آن وقت دیگر کسی در کنارت باقی نمیماند. مگر من کامل و یا خیلی ایدهآل بودم؟ هر کسی یک سری فاکتورهای خوب و بد دارد…
گاهی اتفاقات را زودتر از موعد حدس میزدم. مرگ پدربزرگ و مادر بزرگم و تصادف خودم و اتفاقات ریز و درشت دیگر… ولی هیچ کدام باعث نمیشد از مسیر زندگیام خارج شوم. چیزی که در سرنوشتم رقم خورده بود باید اتفاق میافتاد و غیر از خدا کسی هم توان جلوگیری از آن را نداشت…
با رویاهای من و تعبیر خوابهایم باز چیزی عوض نمیشد. تقدیر، قسمت سهمی از زندگی بود».
دانلود فایل ها
نمایش لینک های دانلود غیر مستقیم
زمان انتظار: 79 ثانیه .
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه