بسیاری از منتقدان رمان زنی در قاب پنجره (The woman in the window) را به عنوان بهترین داستان دلهرهآور در سال 2018 میشناسند. اِستیون کینگ که مطرحترین نویسندهی ژانر وحشت است درخصوص این کتاب میگوید: «یکی از معدود کتابهایی که نمیتوان آن را زمین گذاشت.»
در کتاب زنی در قاب پنجره ماجرای زندگی دختری به نام انا نوشته شده است.انا شاهد جنایتی در خانه همسایه خود بوده است.او در نیویورک زندگی می کند . او تمام وقتش را صرف فیلم دیدن و یاداوری خاطرات گذشته می کند.
در بخشی از کتاب زنی در قاب پنجره میخوانیم:
خانه میلرها آنور پارک یکی از پنج خانهایست که میتوانم از پنجره جنوبی خانهام دید بزنم. در سمت شرق، دو خانه یک شکل، همچون عجوزههایی دوقلو، قرار دارد: قرنیزهای یک شکل بالای پنجرهها و درهای یک شکل سبز رنگ. در خانه سمت راستی، که کمتر به عجوزهها میماند، مدتهاست هنری و لیزا وازرمن زندگی میکنند؛ روزی که ما به این خانه آمدیم، خانم وازرمن قمپز در کرد که چهل و اندی سال است اینجایند. به ما سری زد که بگوید (توی رویتان بگویم) که چقدر او (و هنری من) از آمدن یک دسته آدم تازه به دوران رسیده دیگر به جایی که زمانی یک محله واقعی بود بدش میآید.
اد سیگار میکشید. اولیویا اسم عروسک خرگوشیاش را تازه به دوران رسیده گذاشت.
وازرمنها از آنروز تا حالا با من حرف نزده اند، با اینکه در حال حاضر تنها هستم. ظاهراً با ساکنان خانه عجوزهای شکل بعدی، یعنی خانواده گری، هم میانه خوبی ندارند. دو دختر نوجوان دوقلو، پدر شریک یک لباس فروشی وابسته به شرکت M&A، مادر سرپرست پرشور یک باشگاه کتابخوانی. انتخاب این ماه، که در صفحه مشترکشان اعلام شده و در حال حاضر در اتاق جلویی خانواده گری توسط هشت خانم میانسال در حال بازخوانی است: جود گمنام.
من هم این کتاب را خوانده ام، فکرش را بکن که من هم عضو این گروه بودم و کیک قهوه میخوردم (که اصلا کار آسانی نیست) و شراب مینوشیدم (این را هستم). کریستین گری احتماًلاً از من میپرسید، آنا، نظرت راجع به جود چیست؟ و من هم میگفتم به نظرم کمی گمنام است. همه زیر خنده میزدیم. الان دارند میخندند. سعی میکنم همراهشان بخندم. جرعهای مینوشم.
سمت غربی خانه میلرها، خانواده تاکادا زندگی میکنند. شوهر ژاپنی است، زن سفیدپوست و پسرشان به غایت زیبا. نوازنده ویولون سل است. در ماههای گرم، کنار پنجرههای باز اتاق پذیرایی تمرین میکند. اد سابقا پنجره را باز میگذاشت. مدتها پیش، شبی در ماه ژوئن، من و اد همراه با نوای باخ رقصیدیم: در آشپزخانه پیچ و تاب میخوردیم، سرم را بر شانه اد گذاشته بودم و او با انگشتانش بر پشتم میکوفت و پسرک از آنسوی خیابان مینواخت.
مشخصات کتاب :
نویسنده : ای.جی.فین.
مترجم : طاهره زمانی بهابادی
انتشارات : نشر روزگار
تعداد صفحات : 670 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه