معرفی کتاب دختری با هفت اسم :
کتاب دختری با هفت اسم یا همان کتاب فرار از کره شمالی کتابی ست که توسط هیئون سئو لی نوشته شده است این کتاب در سال 2015 برای اولین بار منتشر شد. کتاب راجع به زندگی دختری ست که با تمام توانش در مقابل مردان به مبارزه میپردازد تا بتواند خانواده اش را نجات دهد.این کتاب بلافاصله پس از انتشار جزو بهترین ها و پر فروش ترین های نیویورک تایمز قرار گرفت.همچنین در همان سال نامزد جایزه بهترین اتوبیوگرافی به انتخاب گودریدز شد.
هیئون سئو لی دربارۀ این اثر میگوید:
«داستانی که میگویم برای افرادی مثل من که در کرۀ شمالی به دنیا آمده و از آن فرار کردهاند داستان عجیبی نیست. اما میتوانم تأثیرش را در افراد حاضر در این همایش ببینم. شوکه شدهاند. احتمالاً از خودشان میپرسند چرا هنوز چنین کشوری در دنیا وجود دارد.
شاید درک این واقعیت برایشان سختتر هم باشد که من چطور هنوز عاشق کشورم هستم و دلم برایش تنگ شده، برای کوههای برفیاش، برای بوی نفت سفید و زغالسنگ، برای دوران بچگیام، آغوش امن پدرم و خوابیدن کف زمینهای گرم. درست است که زندگی جدیدم راحت است، اما هنوز هم دختری هستم اهل هیسان که آرزو دارد همراه خانوادهاش در رستوران موردِ علاقهشان نودل بخورد. دلم برای دوچرخهام تنگ شده، و برای منظرۀ رودخانهای که به چین میرود.
ترک کردن کرۀ شمالی به ترک کردن هیچ کشوری شباهت ندارد. بیشتر شبیه رفتن از جهانی دیگر است. هر چقدر هم از آن دور شوم، باز هم جاذبهاش رهایم نخواهد کرد. حتی برای کسانی که در آن کشور، رنج زیادی کشیدهاند و از جهنم فرار کردهاند هم ممکن است زندگی در دنیای آزاد چنان دشوار باشد که برای کنار آمدن با آن و یافتن خوشبختی دستوپا بزنند. حتی بعضی از آنها تسلیم میشوند و به زندگی در آن جای تاریک برمیگردند-درست مثل خود من که وسوسه شدم برگردم، آن هم بارها.
اما واقعیت این است که من نمیتوانم برگردم. درست است که رؤیای آزادی کشورم را در سر میپرورانم، اما کرۀ شمالی هنوز بعد از گذشت سالیان سال، مثل همیشه، کشوری بسته و ظالم است، و اگر زمانی برسد که بتوانم با امنیت خاطر به آن برگردم، احتمالاً در کشور خودم غریبه خواهم بود.
حالا که این کتاب را بازخوانی میکنم، میبینم که این داستان بیداری من است، داستان بلوغی طولانی و دشوار. به این واقعیت دست یافتهام که به عنوان یک فراری از کرۀ شمالی، در جهان، غریبه محسوب میشوم، یک تبعیدی. هر قدر هم تلاش کنم تا خودم را با جامعۀ کرۀ جنوبی وفق بدهم، باز هم فکر نمیکنم به طور کامل به عنوان شهروند کرۀ جنوبی پذیرفته بشوم. از این مهمتر اینکه، خودم هم این هویت را قبول ندارم. من خیلی دیر به کرۀ جنوبی رفتم، در بیستوهشت سالگی. سادهترین راه برای حل مسئلۀ هویتم این است که بگویم کرهای هستم. اما چنین کشوری وجود ندارد. کرۀ واحدی وجود ندارد.»
آنچه در بخشی از کتاب دختری با هفت اسم می خوانیم :
با صدای گریۀ مادرم از خواب بیدار شدم. مینهو، برادر کوچکم، هنوز روی زمین کنار من خواب بود. ناگهان پدرم سراسیمه وارد اتاق شد و فریاد زد «بیدار شین!»
دستهای ما را کشید، هُلمان داد و از اتاق بیرون کرد. مادرم پشت سرش بود و مثل بید میلرزید. آسمان صاف بود. غروب شده بود و هوا رو به تاریکی میرفت. مینهو هنوز گیج خواب بود. به خیابان رفتیم و سرمان را سمت خانه چرخاندیم. تنها چیزی که به چشم میخورد دود سیاه روغنی بود که از پنجرۀ آشپزخانه بیرون میزد و شعلههای سیاه آتش که روی دیوارهای بیرون خانه زبانه میکشید.
در کمال تعجب دیدم پدرم با عجله سمت خانه برگشت.
صدای غرش عجیبی مثل هجوم طوفان از داخل خانه به گوش رسید. صدایی مثل بوم. کاشیهای یک قسمت از سقف فرو ریخت، و گلولهای از آتش مثل یک گل نارنجی رنگ شن به آسمان پرتاب شد و خیابان را روشن کرد. یک قسمت از خانه غرق در آتش شد و دود غلیظ و سیاهی از بقیۀ پنجرهها بیرون زد.
پدرم کجا بود؟
در یک چشمبههمزدن تمام همسایهها دورمان جمع شدند. یک نفر با سطل روی آتش آب میریخت-انگار با این کارش آتشسوزی مهار میشد. صدای غژغژ کردن و از هم گسیختن چوبها بلند شد و بعد هم کل سقف آتش گرفت.
گریه نمیکردم. حتی نفس هم نمیکشیدم. چرا پدرم از خانه بیرون نمیآمد؟
شاید فقط چند ثانیه گذشت اما مثل چند ساعت طول کشید. ناگهان از خانه بیرون آمد و سمت ما دوید. بدجور سرفه میکرد. تمام هیکلش از دود، سیاه شده بود و صورتش از روغن برق میزد. در هر دستش دو قاب مستطیلی بود.
مشخصات کتاب دختری با هفت اسم :
نویسنده : هیئون سئو لی
مترجم : الهه علوی
انتشارات : کوله پشتی
تعداد صفحات : 432 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه