معرفی کتاب مشتی خاک
کتاب مشتی خاک نوشته ی اولین وو است که توسط سهیل سمی ترجمه شده است و از سوی نشر ثالث به چاپ و نشر رسیده است.
پیش از این با نام «مشتی غبار» ترجمه شده بود. این داستان هجویهای بر ناگواریها و مشکلات نسلی است که میان دو جنگ جهانی زندگی میکردند. آدمهایی که به جز پول، ارزش و اعتبار دیگری نداشتند و زندگیشان در نهایت به تراژدی غمباری تبدل شد.
در سال ۱۹۸۸ فیلمی بر اساس این کتاب، به کارگردانی چارلز استوریج و با بازی جیمز ویلبی، جودی دنچ و کریستین اسکات توماس ساخته شد و برای شصت و یکمین دوره جوایز آکادمی نامزد شد. پیش از آن نیز، نمایشنامههایی رادیویی با اقتباس از این اثر در بیبیسی اجرا شد.
بخشی از کتاب مشتی خاک
جان بیور با مادرش در خانه ساسکس گاردنز زندگی میکردند، خانهای که بعد از مرگ پدرش به آن نقل مکان کرده بودند. در این خانه از طراحی داخلی باشکوه و سادهای که خانم بیور برای مشتریانش در نظر میگرفت نشانی نبود. خانه پر بود از اثاثیه فروش نرفته دو خانه بزرگتر که طرحشان یادآور هیچ دوره خاصی نبود، به خصوص طرح و مدلهای زمان حال. بهترین قطعات و تکههایی که برای خانم بیور ارزش احساسی داشتند در پذیرایی اِلمانند طبقه بالا بودند.
بیوِر در طبقه همکف پشت غذاخوری یک اتاق نشیمن تنگ و تاریک با یک خط تلفن مستقل داشت، مستخدمهای سن و سالدار به وضع لباسهایشان رسیدگی میکرد. او اشیای غمبار و دست و پاگیر روی میز بیور را هم، که زمانی روی میز توالت پدر او بود، پاک میکرد و برق میانداخت و همه را با نظمی متقارن میچید؛ هدایای ماندگار به مناسبت مراسم ازدواج و بیست و یکمین سالروز تولدش، از جنس عاج، با روکش برنجی، با پوشش چرم خوک، با نشانهای تزئینی و طلاکاری، همگی یادآور سلایق گرانقیمت مردانه در دوره ادوارد: بغلیهای مخصوص اسبسواری و شکار، قوطیهای سیگار برگ، ظروف شیشهای تنباکو، مجسمههای اسبها و سوارهایشان، پیپهای زیبای کف دریایی، قلابهای دکمه و ماهوتپاککنهای مخصوص کلاه.
چهار مستخدم داشتند، همه زن، و جز یکی، همه مسن.
وقتی کسی از بیوِر میپرسید چرا به جای آنکه خودش خانه و کاشانهای فراهم کند، آنجا مانده، گاهی میگفت به نظرش مادرش دوست دارد او آنجا باشد (مادرش با وجود کسب و کارش، احساس تنهایی میکرد)، گاهی هم جواب میداد که با این کار هفتهای دستکم پنج پوند جلو میافتد.
کل درآمدش حدود هفتهای شش پوند بود، پس آن پنج پوند پسانداز خیلی مهمی محسوب میشد.
بیستوپنجساله بود. از زمانی که از آکسفورد بیرون آمده بود تا شروع دوره کسادی، در آژانس تبلیغاتی کار کرده بود.
از همان زمان دیگر کسی نتوانسته بود کاری برایش دستوپا کند. به همین دلیل، تا لنگ ظهر میخوابید و بخش عمده روز را به این امید که کسی به او زنگ بزند، کنار تلفن مینشست.
خانم بیوِر اواسط صبح هر وقت امکان داشت، یک ساعت کار را تعطیل میکرد. همیشه در نهایتِ وقتشناسی، سر ساعت نه در فروشگاهش بود، و ساعت یازده و نیم دیگر استراحتلازم میشد. بعد اگر قرار نبود مشتری مهمی از راه برسد، سوار ماشین دونفرهاش میشد و به خانهاش در ساکسگاردنز میرفت. وقتی به خانه میرسید، معمولاً جان بیور لباسش را پوشیده بود و خانم بیور هم به تدریج به گپ و گفتهای دونفره صبحگاهیشان عادت کرده بود و از آن لذت میبرد.
مشخصات کتاب مشتی خاک
نویسنده : اولین وو
مترجم : سهیل سمی
انتشارات : نشر ثالث
تعداد صفحات : 318 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه