معرفی کتاب هرگز رهایم مکن
کتاب هرگز رهایم مکن نوشته ی ایشی گورو است که توسط سهیل سمی ترجمه شده است و از سوی گروه انتشاراتی ققنوس به چاپ و نشر رسیده است.داستان در انگلستان قرن بیستم اتفاق میافتد. گروهی دانشآموز روستایی در مدرسهای عجیب و غریب به نام «هیلشم» زندگی میکنند. مدرسهای که مشابه مدارسی که تا کنون دیدهایم، نیست. با اینکه دانشآموزان مدرسه به فعالیتهای معمولی مثل نقاشی کشیدن، کتاب خواندن و بازی کردن مشغولاند، اما رازی در این مدرسه وجود دارد که فقط مسئولین مدرسه از آن باخبرند. رازی دربارهی دانشآموزانی که در مدرسه زندگی میکنند و سرنوشت غریبی در انتظارشان است.
جملاتی از کتاب هرگز رهایم مکن
در مورد بیشهها داستانهای وحشتناکی میگفتند. یک بار، نه خیلی پیش از آنکه ما به هیلشم بیایم، پسر بچهای با دوستانش به شدت دعوا میکند و به فراسوی مرزهای هیلشم میگریزد. دو روز بعد جسدش را پیدا میکنند، در دل آن بیشهها، در حالی که به درختی بسته شده بود و دستها و پاهایش بریده شده بودند. (کتاب هرگز رهایم مکن – صفحه ۷۰)
اگه هیچکس باهاتون حرف نمیزنه، من میزنم. مشکل، اون جوری که من میبینم، اینه که حقایق رو به شما گفتن و نگفتن. به شما گفته شده، اما هیچ کدومتون درست درک نکردین، کاملا راضیان. اما من نه. اگه قراره زندگی شرافتمندانهای داشته باشین، باید بدونین و درستم بدونین. (کتاب هرگز رهایم مکن – صفحه ۱۱۰)
نیمههای صبح بود و ما سر یکی از جلسات توجیه فرهنگی بودیم. در این کلاسها ما نقش آدمهای گوناگونی را که در جامعه با آنها روبرو میشدیم، ایفا میکردیم: گارسونهای کافهها، پلیسها و غیره. این جلسات همیشه ما را هیجان زده و در عین حال نگران میکرد، طوری که حسابی تحریک میشدیم. (کتاب هرگز رهایم مکن – صفحه ۱۴۸)
از آنجا که هر یک از ما زمانی از روی شخصی معمولی الگوبردرای میشدیم، میبایست به ازای هر یک از ما، جایی در آن بیرون، الگوی اصلی مرد یا زنی میبود که به زندگی معمولش ادامه میداد. این دستکم به لحاظ نظری به این معنا بود که میتوانستیم شخصی را که از روی او الگوبرداری شده بودیم، پیدا کنیم. (کتاب هرگز رهایم مکن – صفحه ۱۸۲)
با ماشین به نورفوک رفتم. دنبال چیز خاصی نبودم و تا کنار ساحل هم پیش نرفتم. شاید فقط دلم میخواست به آن مزارع هموار خالی و پهنههای عظیم و خاکستری آسمان نگاه کنم. یک دم بیاختیار به جادهای رفتم که نمیشناختم، و نیم ساعتی نمیدانستم کجا هستم و اهمیتی هم نمیدادم. پیدرپی از کنار مزارع یکدست و بیشکل میگذشتم، بیهیچ تغییری، جز هر از گاه که به دستهای از پرندگان نزدیک میشدم، پرندگانی که با شنیدن صدای موتور ماشین از میان شیارهای شخمخورده پر میکشیدند و میرفتند. عاقبت در دوردست چند درخت دیدم، که از جاده چندان دور نبودند، به سمتشان راندم، توقف کردم و پیاده شدم. (کتاب هرگز رهایم مکن – صفحه ۳۶۶)
مشخصات کتاب هرگز رهایم مکن
نویسنده : کازوئو ایشی گورو
مترجم : سهیل سمی
انتشارات : گروه انشاراتی ققنوس
تعداد صفحات : 376 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه