معرفی کتاب پس از تاریکی
کتاب پس از تاریکی نوشته ی هاروکی موراکامی است که توسط مهدی غبرائی ترجمه شده است که از سوی انتشارات کتابسرای نیک به چاپ و نشر رسیده است.این کتاب داستان دختر جوانی به نام ماری است که همیشه با خواهر زیبایش مقایسه میشود و این موضوع او را آزار میدهد. نویسنده در این کتاب به مسئله احساس تنهایی در زنان پرداخته است.
بخشی از کتاب پس از تاریکی
پس از اینکه توی رستوران را سرسری دید زدیم، چشمهای ما به دختری میافتد که جلوی میزی نشسته است. چرا او؟ چرا کس دیگر نه؟ گفتنش مشکل است. اما بنا به دلیلی توجه ما را ـ خیلی طبیعی ـ به خود جلب میکند. پشت میزی چهار نفره نشسته است و کتابی میخواند. کاپشن کلاهدار، بلوجین، کفشهای کتانی زرد که از بس شسته رنگش رفته است. روی پشتی صندلی ژاکت تیم دانشکده را آویخته. این هم از تازگی دور است. احتمالاً دانشجوی سال اول دانشکده است، هرچند حال و هوای دبیرستان هنوز با اوست. موهای مشکی، کوتاه و صاف. آرایش خفیف، بدون جواهر. صورت کوچک باریک. عینک قاب مشکی. گهگاه بیشیله پیله چینی وسط ابروهایش پیدا میشود.
کاملاً با حواس جمع کتاب میخواند. چشمهایش کمتر از صفحهٔ کتاب بلند میشود ــ کتابی قطور و جلد سخت. کاغذ بستهبندی کتابفروشی عنوان را از چشم ما میپوشاند. با توجه به قیافهٔ جدی او موضوع کتاب باید خیلی جذاب باشد. دور از سرسری خواندن، انگار هر سطر را گاز میزند و میجود.
یک فنجان قهوه روی میز اوست و یک زیرسیگاری. کنار زیرسیگاری یک کلاه بیسبال فیروزهیی با علامت «B» بوستن رد ساکس. شاید برای سرش خیلی گشاد باشد. یک کیف دستی قهوهیی هم کنارش روی صندلی است. کیف باد کرده است، انگار چیزهایی را به عجله تویش چپانده باشند. چندی به چندی دست دراز میکند و فنجان را به دهان میبرد، اما انگار از طعم قهوه لذت نمیبرد. مینوشد، چون فنجان قهوهای جلوی اوست: این نقش او در مقام مشتری است. گهگاه سیگاری بین لبها میگذارد و با فندکی پلاستیکی روشنش میکند. چشمها را تنگ میکند، دود را در هوا پف میکند، سیگار را توی زیرسیگاری میگذارد و بعد انگار بخواهد سردردی را که در شرف آغاز است آرام کند، با نوک انگشت به شقیقههایش میزند.
آهنگ «بزن به چاک، دخترک» از پرسی فیث و ارکسترش با صدای ملایمی پخش میشود. البته کسی گوش نمیدهد. در این ساعت دیر وقت شب آدمهای گوناگونی در دنی شام میخورند و قهوه مینوشند، اما او تنها زن تکی است. گهگاه از کتاب سر بر میدارد و به ساعت مچی خود نگاه میکند، اما از گذر کند زمان ناراضی است. نه اینکه به نظر برسد منتظر کسی است: نه به گوشه کنار رستوران نگاه میکند و نه به در ورودی چشم میدواند. فقط کتابش را میخواند، گاهی سیگاری روشن میکند، ماشینوار فنجان قهوه را به لب میبرد، و امیدوار است زمان کمی تندتر بگذرد. لازم به گفتن نیست که سپیده دم به این زودیها از راه نمیرسد.
از خواندن دست میکشد و به بیرون نگاهی میاندازد. از این پنجرهٔ طبقهٔ دوم میتواند خیابان شلوغ را در پایین ببیند. حتی در این ساعت شب خیابان روشن است و پر از آدمهایی که میآیند و میروند ــ کسانی که مقصدشان مشخص است و کسانی که جایی ندارند؛ کسانی که مقصودی دارند و کسانی که ندارند؛ کسانی که میخواهند زمان را عقب بیندازند و کسانی که میخواهند آن را جلو بیندازند. پس از نگاه طولانی و یکنواختی به این صحنهٔ درهم و برهم خیابان، لحظهای نفس در سینه حبس میکند و باز چشمانش میرود سراغ کتاب. دست میبرد طرف فنجان قهوهاش. سیگارهایش که بیش از دو ـ سه پک به آنها نزده، در زیرسیگاری به صورت ستونکهایی از خاکستر درآمدهاند.
مشخصات کتاب پس از تاریکی
نویسنده : هاروکی موراکامی
مترجم : مهدی غبرائی
انتشارات : کتابسرای نیک
تعداد صفحات : 196 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه