مشخصات کتاب کتاب کریسمس گردی و داستانهای دیگر: پیشنوشتارهای ناهار لخت نوشته ویلیام. اس باروز فرید قدمی نوشته ویلیام. اس باروز
- ناشر: انتشارات روزنه
- تاریخ نشر: ۱۳۹۵/۱۰/۱۵
-
شابک
: 978-964-334-555-6
- زبان : فارسی
- حجم فایل: 2.57 مگابایت
- تعداد صفحات: ۱۹۲ صفحه
شابک
: 978-964-334-555-6
توضیحاتی درباره کتاب کتاب کریسمس گردی و داستانهای دیگر: پیشنوشتارهای ناهار لخت نوشته ویلیام. اس باروز فرید قدمی نوشته ویلیام. اس باروز
درباره کتاب
ویلیام اس. باروز در پنجم فوریهی ۱۹۱۴ در سنتلوئیسِ ایالتِ میسوری امریکا در خانوادهای ثروتمند متولد شد. پدربزرگاش مکانیسم ماشینحساب را تکامل داد و شرکت انترناسیونال باروز را تأسیس کرد و بهواسطهی آن ارث کلانی برای فرزندان و نوههایش بهجا گذاشت، اگرچه برخی زندگینامهنویسان باروز معتقدند که در ثروت خانوادهی باروز اغراق شده است.
در ۱۹۳۰ والدین باروز او را به مدرسهی شبانهروزی گرانقیمتی میفرستند: «لوس آلاموس» در ایالتِ نیومکزیکو. باروز در ۱۹۳۲ به دانشگاه هاروارد میرود تا ادبیات انگلیسی بخواند. در ۱۹۳۶ از هاروارد فارغالتحصیل میشود. در دوران هاروارد رفتوآمدهایی به نیویورک دارد و با تبهکاران و گروههای زیرزمینی نیویورک آشنا میشود. پس از اتمام هاروارد به وین میرود و در دانشکدهی پزشکی ثبتنام میکند. با ایلس کلاپر آشنا میشود، زنی که از دست نازیها در هامبورگ گریخته بود. باروز با او ازدواج میکند تا زن بتواند به امریکا مهاجرت کند. این ازدواج چند سال بعد در امریکا فسخ میشود.
در ۱۹۳۸ باروز مطالعاتاش دربارهی مایاها و یادگیری زبان ناواهو (Navajo: زبان سرخپوستان بومی امریکا) را آغاز میکند. مطالعاتی اینچنینی تأثیری ماندگار بر آثار او دارند. در همان سال، به همراه دوست دوران کودکیاش، کلس الوینس، داستان «واپسین بارقههای نور شفق» را مینویسد. داستانی که اولین تلاش او در نویسندگی محسوب میشود.
در ۱۹۳۹ باروز با جک اندرسون آشنا و رابطهی خاصی بینشان برقرار میشود. باروز بند آخر انگشت دست چپاش را قطع میکند (فاز وانگوگی) و در کلینیک روانی بیلیویو بستری میشود. ماجرای این قطع انگشت در داستان «انگشت» (که در کتاب پیش رو میخوانید) با اندک تفاوتی از اصل ماجرا آمده است.
در ۱۹۳۰ والدین باروز او را به مدرسهی شبانهروزی گرانقیمتی میفرستند: «لوس آلاموس» در ایالتِ نیومکزیکو. باروز در ۱۹۳۲ به دانشگاه هاروارد میرود تا ادبیات انگلیسی بخواند. در ۱۹۳۶ از هاروارد فارغالتحصیل میشود. در دوران هاروارد رفتوآمدهایی به نیویورک دارد و با تبهکاران و گروههای زیرزمینی نیویورک آشنا میشود. پس از اتمام هاروارد به وین میرود و در دانشکدهی پزشکی ثبتنام میکند. با ایلس کلاپر آشنا میشود، زنی که از دست نازیها در هامبورگ گریخته بود. باروز با او ازدواج میکند تا زن بتواند به امریکا مهاجرت کند. این ازدواج چند سال بعد در امریکا فسخ میشود.
در ۱۹۳۸ باروز مطالعاتاش دربارهی مایاها و یادگیری زبان ناواهو (Navajo: زبان سرخپوستان بومی امریکا) را آغاز میکند. مطالعاتی اینچنینی تأثیری ماندگار بر آثار او دارند. در همان سال، به همراه دوست دوران کودکیاش، کلس الوینس، داستان «واپسین بارقههای نور شفق» را مینویسد. داستانی که اولین تلاش او در نویسندگی محسوب میشود.
در ۱۹۳۹ باروز با جک اندرسون آشنا و رابطهی خاصی بینشان برقرار میشود. باروز بند آخر انگشت دست چپاش را قطع میکند (فاز وانگوگی) و در کلینیک روانی بیلیویو بستری میشود. ماجرای این قطع انگشت در داستان «انگشت» (که در کتاب پیش رو میخوانید) با اندک تفاوتی از اصل ماجرا آمده است.
دانلود فایل ها
نمایش لینک های دانلود غیر مستقیم
زمان انتظار: 97 ثانیه .
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه