مشخصات کتاب کتاب گذر از کوچهی رندان نوشته فروزنده عدالت نوشته فروزنده عدالت
- ناشر: نشر قطره
- تاریخ نشر: ۱۳۹۲/۰۱/۱۵
-
شابک
: 978-600-119-613-3
- زبان : فارسی
- حجم فایل: 1.37 مگابایت
- تعداد صفحات: ۲۹۶ صفحه
شابک
: 978-600-119-613-3
توضیحاتی درباره کتاب کتاب گذر از کوچهی رندان نوشته فروزنده عدالت نوشته فروزنده عدالت
درباره کتاب
کتاب «گذر از کوچه رندان» نوشته فروزنده عدالت است.
از این نویسنده پیش از این کتابهای «افسانه مهراب»، «دروغی به نام عشق»، «عشق مهتابی»، «لعیای عشق»، «عشق بیسرانجام» و … منتشر شده است.
رمان در «گذر از کوچه رندان» روایتگر سرگذشت زنی جوان است که همسرش دچار اعتیاد شده و همین موضوع روابط آنها و سرنوشت آنها را در معرض خطر قرار داده است.
در بخشی از کتاب «گذر از کوچه رندان» میخوانیم:
« من میان هال سردرگم ماندم. دنیایم داشت آنطور میشد که او میخواست و باز من مهم نبودم. به او نگاه کردم که مثلاً مشغول بازی با امیرعلی بود، درحالیکه یاسمن در بغلش میخندید. وقتی دید نگاهشان میکنم نگاهم کرد و خندید، طوریکه دلم آشوب شد.
به اتاق بچهها رفتم در را بستم. ولی دلم خنک نشد و کلید را در قفل چرخاندم. تمام سلولهایم مرا وادار به مقابله میکردند. جنگی که در آن بیدفاع واردم کرده و همانطور رها شده بودم. و باران تیرها روزها و ساعتها باریده بود و من مجروح از تیرها راهی برای فرار نداشتم، حالا که زمان اسلحه و موقعیتی را در اختیارم گذارده بود و برای اولین دفاع آماده بودم، نمیتوانستم بیصدا گذر کنم و اجازه بدهم او باز هم بر سریر قدرت بنشیند و مرا خوار و ذلیل فرض کند. مشغول دور تسلسل در خاطرات تلخ و شیرینم بودم که صدای گریه و بیتابی یاسمن به گوشم خورد. سعی کردم بیاعتنا باشم و چشمانم را بستم. چرا مادران نسبت به کودکان بیپناه و کوچکتر مهربانترند؟»
از این نویسنده پیش از این کتابهای «افسانه مهراب»، «دروغی به نام عشق»، «عشق مهتابی»، «لعیای عشق»، «عشق بیسرانجام» و … منتشر شده است.
رمان در «گذر از کوچه رندان» روایتگر سرگذشت زنی جوان است که همسرش دچار اعتیاد شده و همین موضوع روابط آنها و سرنوشت آنها را در معرض خطر قرار داده است.
در بخشی از کتاب «گذر از کوچه رندان» میخوانیم:
« من میان هال سردرگم ماندم. دنیایم داشت آنطور میشد که او میخواست و باز من مهم نبودم. به او نگاه کردم که مثلاً مشغول بازی با امیرعلی بود، درحالیکه یاسمن در بغلش میخندید. وقتی دید نگاهشان میکنم نگاهم کرد و خندید، طوریکه دلم آشوب شد.
به اتاق بچهها رفتم در را بستم. ولی دلم خنک نشد و کلید را در قفل چرخاندم. تمام سلولهایم مرا وادار به مقابله میکردند. جنگی که در آن بیدفاع واردم کرده و همانطور رها شده بودم. و باران تیرها روزها و ساعتها باریده بود و من مجروح از تیرها راهی برای فرار نداشتم، حالا که زمان اسلحه و موقعیتی را در اختیارم گذارده بود و برای اولین دفاع آماده بودم، نمیتوانستم بیصدا گذر کنم و اجازه بدهم او باز هم بر سریر قدرت بنشیند و مرا خوار و ذلیل فرض کند. مشغول دور تسلسل در خاطرات تلخ و شیرینم بودم که صدای گریه و بیتابی یاسمن به گوشم خورد. سعی کردم بیاعتنا باشم و چشمانم را بستم. چرا مادران نسبت به کودکان بیپناه و کوچکتر مهربانترند؟»
دانلود فایل ها
نمایش لینک های دانلود غیر مستقیم
زمان انتظار: 83 ثانیه .
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه