مشخصات کتاب کتاب گراف گربه: همیشه از راهی که میآید، کسی میرود نوشته هادی تقیزاده نوشته هادی تقیزاده
- ناشر: انتشارات روزنه
- تاریخ نشر: ۱۳۹۱/۱۰/۱۵
-
شابک
: 978-964-04-8134-9
- زبان : فارسی
- حجم فایل: 1.66 مگابایت
- تعداد صفحات: ۳۰۴ صفحه
شابک
: 978-964-04-8134-9
توضیحاتی درباره کتاب کتاب گراف گربه: همیشه از راهی که میآید، کسی میرود نوشته هادی تقیزاده نوشته هادی تقیزاده
درباره کتاب
سالها قبل، وقتی کلاس اول یا دوم دبستان بودم، در مدرسهای قدیمی درس میخواندم، از آن مدرسهها که ساختمانی آجری دارند با سقفهای بلند و پنکههایی بزرگ که از سقف آویزانند.
عموماً، پشت این ساختمانها، در کنار راه فرعی زیرزمین، انباری است که طاق هلالیضربی دارد و خیلی سال قبل، انبار زغال بوده است. تابستانها تا خرخره از زغال پر میشده و زمستانها بخاری کلاسها را روشن نگه میداشته است؛ اما با اختراع و ترویج بخاریهای گازی و نفتی، انبار زغال به سیاهچالی تبدیل شد که وظیفهاش تنبیه بچههای تخس و سرتق بود.
انبار زغال مدرسهی ما دری نردهای داشت و تاریکیاش آنقدر غلیظ بود که هیچوقتِ خدا تهاش را ندیدیم و همیشه گمان میکردیم: «سیاهچال ته ندارد.»
هیچوقت هم به ذهنمان نرسید که خاصیت انبار زغال در و دیوار سیاه است و نور هم که نباشد، تاریکی روی تاریکی میرمبد و به این شکل، سیاهچالی مخوف میشود. کابوس سیاهچال آنچنان در فکر ما نفوذ کرده بود که توی مدرسه به چیزی جز آن نمیاندیشیدیم و این ترس دائمی را با خودمان به خانه میآوردیم و وارد خوابهایمان میکردیم.
مطمئن بودیم تهِ سیاهچال، «غولی» گرسنه نشسته است که از مدیر مدرسه دستور میگیرد و غذایش گوش و بینی و احیاناً پوستِ سرِ بچههای نافرمان و تنبل است. تا کلاهت را بچرخانی، دست پشمالویش از ته همان تاریکیِ بیانتها بیرون میآید، مچ دستت را میگیرد و مثل بزغاله میکشدت توی تاریکی.
عموماً، پشت این ساختمانها، در کنار راه فرعی زیرزمین، انباری است که طاق هلالیضربی دارد و خیلی سال قبل، انبار زغال بوده است. تابستانها تا خرخره از زغال پر میشده و زمستانها بخاری کلاسها را روشن نگه میداشته است؛ اما با اختراع و ترویج بخاریهای گازی و نفتی، انبار زغال به سیاهچالی تبدیل شد که وظیفهاش تنبیه بچههای تخس و سرتق بود.
انبار زغال مدرسهی ما دری نردهای داشت و تاریکیاش آنقدر غلیظ بود که هیچوقتِ خدا تهاش را ندیدیم و همیشه گمان میکردیم: «سیاهچال ته ندارد.»
هیچوقت هم به ذهنمان نرسید که خاصیت انبار زغال در و دیوار سیاه است و نور هم که نباشد، تاریکی روی تاریکی میرمبد و به این شکل، سیاهچالی مخوف میشود. کابوس سیاهچال آنچنان در فکر ما نفوذ کرده بود که توی مدرسه به چیزی جز آن نمیاندیشیدیم و این ترس دائمی را با خودمان به خانه میآوردیم و وارد خوابهایمان میکردیم.
مطمئن بودیم تهِ سیاهچال، «غولی» گرسنه نشسته است که از مدیر مدرسه دستور میگیرد و غذایش گوش و بینی و احیاناً پوستِ سرِ بچههای نافرمان و تنبل است. تا کلاهت را بچرخانی، دست پشمالویش از ته همان تاریکیِ بیانتها بیرون میآید، مچ دستت را میگیرد و مثل بزغاله میکشدت توی تاریکی.
دانلود فایل ها
نمایش لینک های دانلود غیر مستقیم
زمان انتظار: 100 ثانیه .
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه