معرفی کتاب صبحانه در تیفانی
کتاب صبحانه در تیفانی نوشته ی ترومن کاپوتی با ترجمه ی رامین اذربهرام از سوی انتشارات مروارید به چاپ و نشر رسیده است.ترومن کاپوتی، نویسنده آمریکایی رمان «در کمال خونسردی» است. صبحانه در تیفانی در ۱۹۵۸ منتشر شد. در سال ۱۹۶۱ بلیک ادواردز بر مبنای این داستان، فیلم موفقی با بازی ادری هپبورن و جرج پپارد ساخت که شهرت رمان را بیشتر کرد.
بخشی از کتاب صبحانه در تیفانی
هالی گولایتلی یکی از مستأجرهای همان خانهٔ قهوهایرنگ بود و آپارتمانش درست زیر آپارتمان من قرار داشت. جو بل هم حوالی خیابان لکزینگتون کافهای را اداره میکرد. هنوز هم همانجا کار میکند. هم من و هم هالی روزی شش هفت بار به آنجا سر میزدیم، نه برای اینکه لبی ترکنیم، حداقل هر بار چیزی نمینوشیدیم، بلکه برای استفاده از تلفن به آنجا میرفتیم. در ایام جنگ پیدا کردن تلفن خصوصی کار سادهای نبود. علاوهبراین، جو بل در گرفتن پیغام، فردی قابل اعتماد بود و این خصوصیت برای هالی کمک مؤثری محسوب میشد، چون پیغامهایی که برایش میگذاشتند حد و اندازه نداشت.
البته مدت زیادی از آن زمان میگذرد و تازه هفتهٔ قبل بود که بعد از سالها، جو بل را دیدم. طی این مدت گهگاه با هم تماس داشتیم و گاهی که از آن حوالی میگذشتم، سری به محل کارش میزدم. اما در عمل، صرفنظر از اینکه هر دو از دوستان هالی گولایتلی بودیم، صمیمیتی بین ما نبود. جو بل آدم خوشبرخوردی نیست. خودش هم این را قبول دارد. میگوید به خاطر این است که ازدواج نکرده و زخم معده هم دارد. همهٔ کسانی که با او آشنا هستند میگویند بهسختی میشود جو را به حرف کشید و اگر دربارهٔ موضوعات مورد علاقهاش حرف نزنید، اصلاً زبانش باز نمیشود. هالی یکی از این موضوعات است و بعضی دیگر از آنها عبارتند از: هاکی روی یخ، سگهای وایمارانر، یکشنبهٔ دختر ما (یک برنامهٔ آبکی رادیویی که جو پانزده سال تمام شنوندهٔ پروپاقرصش بود) و گیلبرت و سالیوان، که جو میگفت نسبش به یکی از آنها میرسد. یادم نیست به کدام یکی.
به همین دلیل بود که وقتی سهشنبهٔ گذشته حوالی عصر تلفن زنگ زد و صدای جو بل را شنیدم، شستم خبردار شد که باید در مورد هالی باشد. جو چیزی نگفت، جز اینکه: «میتونی همین الان یه سری به اینجا بزنی؟ موضوع مهمیه.» صدای گرفتهاش از شدت هیجان خشدار شده بود.
تاکسی گرفتم و زیر باران شدید اکتبر که همهچیز را میشست به راه افتادم. در راه فکر کردم شاید هالی آنجا باشد و بتوانم بار دیگر او را ببینم.
اما جز صاحب مغازه کسی آنجا نبود. کافهٔ جو بل در مقایسه با مکانهای مشابه در خیابان لکزینگتون، جای دنج و آرامی است. نه تابلوی نئون دارد و نه تلویزیون، اما دوتا آینهٔ قدیمی دارد که منظرهٔ خیابان را منعکس میکنند. پشت پیشخوان، روی طاقچه که دورتادورش عکسهای قهرمانان هاکی روی یخ را چسباندهاند، گلدانی بزرگ پر از گلهای تروتازه هست که جو بل هر روز گلهای آن را با سلیقه مرتب میکند. آن روز هم وقتی وارد مغازه شدم، مشغول همین کار بود.
درحالیکه یک شاخه گلایل را بهزور در گلدان فرو میکرد، گفت: «راستش… راستش اگه نمیخواستم نظرت رو بپرسم، تا اینجا نمیکشوندمت. اوضاع غریبییه. اتفاق عجیبی افتاده.»
ـ از هالی خبری شده؟
برگی را بین دو انگشت گرفت. انگار نمیدانست چطور جوابم را بدهد. جو بل آدم کوتاهقدی است. کلهٔ کوچکش را انبوهی از موهای سفید وزکرده پوشانده و صورت استخوانی و درازی دارد که انگار برای آدم قدبلندتری ساخته شده و مثل اینکه از آفتاب سوخته باشد، همیشه قرمز است. آن روز صورتش از همیشه قرمزتر بود.
ـ نمیتونم بگم از خود خودش خبری شنیدهام. منظورم اینه که سردرنمیآرم. واسه همینه که میخوام نظرت رو بدونم. بذار یه چیزی واست درست کنم؛ یه چیز جدید. بهش میگن فرشتهٔ سفید.
ودکا و جین را نصف نصف مخلوط کرد، بدون ورموت. در مدتی که مخلوط کذایی را مینوشیدم، ایستاده بود. آدامس تامزش را با سروصدا میجوید و چیزی را که باید به من میگفت، در ذهن سبک سنگین میکرد. بعد گفت: «کسی به اسم ای. ی. یونیوشی میشناسی؟ ژاپنیه.»
گفتم: «اهل کالیفرنیاست.»
آقای یونیوشی را خوب به خاطر میآوردم. او عکاس یکی از مجلات ویژهٔ عکاسی بود. آخرین طبقهٔ خانهٔ قهوهای را اجاره کرده و آنجا را بهشکل کارگاه عکاسی درآورده بود. همان وقت با او آشنا شده بودم.
ـ سعی نکن منو گیج کنی. فقط میخواستم بدونم میشناسیش یا نه؟ پس میشناسی. دیشب یک نفر رقصکنان اومد اینجا که عین این آقای یونیوشی بود. غلط نکنم، دو سالی میشد که ندیده بودمش. حدس بزن تو این دو سال کجا بوده.
مشخصات کتاب صبحانه در تیفانی
نویسنده : ترومن کاپوتی
مترجم : رامین اذربهرام
انتشارات : مروارید
تعداد صفحات : 116 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...
بدون دیدگاه